چکیده:
اصطلاح سرحد ناظر بر تعیین حدود نسبی قلمرو واحدهای سیاسی - فضایی پیشا وستفالیا است و واژه مرز حدود دقیق و رسمی وسعت سرزمینی دولت های مدرن را نشان می دهد. تحدید وسعت واحدهای سیاسی - فضایی تاریخی ، تابعی از دوره زمانی و ساختارهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی حاکم است . مقاله حاضر بر تعیین سرحدات ایران از منظر شاهنامه فردوسی متمرکز است . از آنجا که شاهنامه اثری حماسی است ، سرشتی زمانمند و مکانمند ندارد و تحلیل محتوای آن بر بنیاد واژه سرحد، امکان می پذیرد که این امر مستلزم بهرهگیری از دانش «جاینام شناسی » است . مقاله حاضر بر این فرض استوار است که جاینامهای موجود در شاهنامه از یکسو، بازتاب نامهای جغرافیایی ایرانویج در اوستا به عنوان یکی از منابع تدوین شاهنامه است و از دیگر سو، گویای کوششی است که در زمان ساسانیان برای انطباق نامجایها اساطیری اوستا با واقعیات جغرافیایی فلات ایران شده است . دیگر آنکه شاهنامه الزاما اثری تاریخی - جغرافیایی صرف نیست و نگارش آن تابع جهان اندیشه فردوسی و منابع مورد استفاده او بوده است . یافته های تحقیق نیز به روش کتابخانه ای (کتب بویژه خود شاهنامه و نشریات)گردآوری شده است و روششناسی پژوهش نیز ماهیتی روایتی - نقلی دارد. نتیجه پژوهش نشان داد که فردوسی در قالب شاهنامه به صورت سر راست به تعیین حدود جغرافیایی ایران نپرداخته و غیرمستقیم با توجه به رخدادهای سیاسی و تاریخی در دو مقیاس جهانی و ایرانی به واگویی مرزهای تاریخی – فرهنگی ایران پرداخته است .
خلاصه ماشینی:
"فردوسی ایران را در معنی «آزادگان» به کار برده است و آن هنگامی است که بهرام گور برای آگاهی از احوال شاه هند و آیین و اوضاع آن سامان قصد دارد ناشناس رهسپار دربار پادشاه هند شود: شوم پیش او چون فرستادگان نگویم به ایران و آزادگان نود بار وسه بار کرده تمام به ایران درم بد هزاران هزار ( Shahnameh, vol (Sixth: 29 ایران در معنی «سپاه ایران» آن هنگامی است که اشکبوس فرمانده سپاه تورانیان از سپاه ایرانی ها هم نبرد می خواهد): بیامد که جوید از ایران نبرد سر هم نبرد اندر آورد به گرد(٦١ :Ibid, vol Third) در معنی « فرمانده سپاه»، هنگامی که پشنگ تورانی فرستادهای همراه با نامه به نزد کی قباد می فرستد و درخواست می کند که به جنگ پایان داده شود: چو نامه به مهر اندرآورد شاه فرستاد نزدیک ایران سپاه(٢٤٠ :Ibid, vol First) ایران در معنی «پایتخت » آن هنگامی است که بهمن شش ماه پس از آنکه از دوران بارداری همای گذشت بیمار شد و همای را تا دنیا آمدن فرزند، پادشاه کرد و ساسان پسر بهمن از این کار پدر رنجید و بی خبر پایتخت را ترک کرد و به نشابور رفت : به سه روز سه شب به سان پلنگ از ایران به مرز دیگر شد ز ننگ دمان تا به شهر نشابور شد پر آزار شد از پدر دور شد(١٠ :Ibid, vol Fifth) ایران در معنی «سرزمین و کشور ایران» آن هنگامی است که شنگل پادشاه هند از بهرام گور می خواهد که اژدهای آن منطقه را بکشد که در صورت کامیابی باژ و هدایای بسیار به او داده خواهد شد: به ایران بری باژ هندوستان همه مرز باشند همداستان (٢٢ :Ibid, vol Sixth) زمانی که شنگل به ایران و دربار بهرام گور می آید و دربار پادشاهی و ایران را می بیند می گوید: که ایران بهشت است یا بوستان همه بوی مشک آید از دوستان ( :Ibid, vol Sixth (34 ایران در مفهوم «شهر ایران و بوم ایران» که به معنی سرزمین های ایرانیان یا کشور ایرانیان است : نمانیم کین بوم ویران کنند همان غارت شهر ایران کنند(٩٤ :Ibid, vol Sixth) نخوانند بر ما کسی آفرین چو ویران بود بوم ایران زمین ( همان) به آزادگان گفت ننگست از این که ویران بود بوم ایران زمین (95:Ibid, vol Sixth) افزون بر موارد یاد شده از آنجا که شاهنامه در قالب شعر سروده شده بی گمان، کاربست برخی واژهها به فراخور نظم و قافیه بوده از این رو، گاه واژهای در معنای حقیقی خود استفاده نشده است چنانکه در مورد نام ایران همین گونه است ."