چکیده:
مرداک به عنوان هنرمند و فیلسوفی نوافلاطونی نوویتگنشتاینی در تمامی آثار خود به دنبال تبیین ارتباط منطقی میان هنر و تعلیم و تربیت اخلاقی است. تقاطع میان فلسفه هنر و فلسفه اخلاق از دغدغه های اصلی اوست. او بر این باور است که هنر خوب توانایی تربیت اخلاقی دارد و م یتواند به استکمال اخلاقی کمک کند و تلاش دارد نشان دهد هنر به دلیل «انکشاف از واقعیت» و استفاده از «خیال» شرایط دستیابی به فضیلت را فراهم می آورد. او برای تبیین منطقی ارتباط میان هنر و تربیت اخلاقی دو مسیر را توضیح می دهد در تقریر نخست، مرداک مسیر را این گونه طراحی می کند: هنر به واسطه استفاده از خیال توان دیدن حقیقت و توجه به واقعیت را پیدا می کند و با آمدن خیال توهم، که به دلیل آمیخته بودن با امور غیر واقعی مادر همه رذائل است از میان برداشته می شود و در نتیجه با از میان برداشتن رذائل، فضائل جایگزین آن می شود و در نتیجه، انسان به زیست اخلاقی دست پیدا می کند. در تقریر دوم، هنر به دلیل آمیختگی با خیال، واقعیت را منکشف می کند و نفس انکشاف واقع، فضیلت و زیست اخلاقی را به دنبال دارد.
As an artist and philosopher، Iris Murdoch also has addressed the question of whether art has an effect on moral education. She maintains that good art is capable of contributing to moral education and development. She tries to show that، through discovering the reality and use of imagination، art can provide qualification for virtue.