چکیده:
جریان های اسلامی قریب بـه نـیم قـرن از جملـه بـازیگران اصـلی صـحنه سیاسـی در افغانستان محسوب میشدند. در دهه های پایانی قرن بیستم ، جریانهای اسلامگرا توانسـتند بر حریف قدرتمند خود پیروز شوند و عناصر گفتمانی اسلام را در عرصه سیاسـت اشـاعه دهند. اما سیطره گفتمان اسلامی بر عرصه قدرت و سیاست ، دولت مستعجل بود؛ سـرانجام با آغاز هزاره سوم جریان های اسلامی رو به زوال نهادند و عرصه را برای حریفان سـکولار خالی کردند. در این نوشتار چالش ها و بحرانهای اساسی که زمینه حاشیه نشینی جریانهای اسلامی را فراهم نمودند، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی مورد تأمل قـرار گرفتـه انـد. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که شکست یا افول جریانهای اسـلامی در افغانسـتان عمدتا محصول بحران ها و چالش های ساختاری، فکری و محیطی است که ایـن جریـانهـا نتوانستند راه حل های معقولی برای آنها ارائه نمایند. ماهیت فرقه ای، سـاخت کاریزمـایی و فقر تفکر از جمله محدودیت هایی است که زمینـۀ افـول اسـلامگرایـان را فـراهم نمودنـد. وابستگی خارجی و تغییر موضع غرب در قبال اسلام گرایان دیگر عواملی بودهاند که بحـران جریان های اسلامی افغانستان را تشدید نموده و این جریانها را با چالش های اساسی مواجه ساخته اند. چشم انداز آینده اسلامگرایی در افغانستان تـا حـد زیـادی بـه حـل بحـرانهـا و چالش های مذکور بستگی دارد.
خلاصه ماشینی:
حضور چالشی دو کشور بیگانه در آسیای مرکزی ١ـ آمریکا با تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشـورهای جدیـد در آسـیای مرکـزی، آمریکا خود را با وضعیت جدیدی مواجه دیده اگر چه سیاست خـارجی آمریکـا طـی بیش از ٤٥ سال رقابت با شوروی سابق به عنوان قطب رقیب در دوران طولانی جنـگ سرد گاه سخت و گاه انعطاف پذیر و با اهداف و اولویت های معینی تبیین و ترسیم شده بود؛ اما سناریوی جغرافیای سیاسی کنونی تفاوت زیادی با گذشته دارد.
در اندیشـه نخبگان سیاست خارجی آمریکا این فکر پیدا شده که با تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و خروج جهان از نظام دو قطبی، این کشور قادر است برای اولین بـار، حضـور سیاسـی خود را در کشورهای تازه استقلال یافته و مسلمان تا مرزهای چین حاکم نمـوده و بـا حضور سیاسی در سایر ابعاد نیز به موفقیت های تازهای نایل گردد.
د) استفاده از مواد خام و بازارهای مصرف آسیای مرکزی پس از آنکه کشورهای پیشرفته صنعتی پی بردند کـه آسـیای مرکـزی دارای منـابع گسترده ای از نفت و گاز است ، ناگهان مقامات این کشورها و از جمله آمریکا در همـه سطوح به فکر افتادند تا معاملات نفتی و مسیرهای خط لوله را مورد بررسی قرار دهند و سعی کردند موضوعات مربوط به انرژی را در برنامه های عملی خود در ایـن منطقـه وارد سازند.
و) حفظ منافع راهبردی نظامی ایالات متحده آمریکا در منطقه نزدیکی به مرزهای روسیه و چین و مهار نقش آفرینی ایران در آسیای مرکزی که از محمدعلی بصیری ـ مژگان ایزدی زمان آبادی، اهداف سیاست خارجی آمریکا در آسیای مرکزی، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال سیزدهم ، دوره چهارم، شماره ٤٨، زمستان ١٣٨٣، ص ١١٧.