چکیده:
احمد شاملو در ادبیات فارسی و بدر شاکر السیاب در ادبیات عربی، از شاعرانی هستند که مضمونهای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نمودهاند؛ تا به وسیلة آن، مفاهیم ژرفتر و گستردهتری را به مخاطب خود عرضه نمایند. این پژوهش، کوششی در بررسی تطبیقی عناصر مشابه روایت، بر اساس رویکرد نقدی ادبیات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدۀ «مرد مصلوب» اثر احمد شاملو و قصیدۀ «المسیح بعد الصلب» سرودة سیاب، به هدف دستیابی به زیباشناختی عناصر روایی دو شاعر و استفادة آنها از ابزارها و فضاهای تکنیکی و هنری روایت در این دو سروده است. پژوهش حاضر، نشان میدهد که هر دو شاعر در روایت خود، از عناصر روایی مانند پیرنگ، صحنهپردازی، کشمکش، گفتگو، وصف، زاویة دید و بنمایه، به شکل هنرمندانهای بهره گرفته و با آفرینش تصاویر و فضاسازیهای مناسب،تأثیر چشمگیری بر ذهن و روان مخاطب بر جای گذاشتهاند. .احمد شـاملو در ادبیـات فارسـی و بـدر شـاکر السـیاب در ادبیـات عربـی، از شـاعرانی هسـتند کـه مضـمون هـای گوناگونی را در قالب شعر روایی، ارائه نموده اند؛ تا به وسیلۀ آن ، مفاهیم ژرف تـر و گسـترده تـری را بـه مخاطـب خود عرضه نمایند. این پژوهش ، کوششی در بررسـی تطبیقـی عناصـر مشـابه روایـت ، بـر اسـاس رویکـرد نقـدی ادبیات تطبیقی (مکتب آمریکایی)، در قصیدة «مرد مصلوب » اثر احمد شاملو و قصیدة «المس-یح بع-دالص-لب » سـرودة سیاب ، به هدف دستیابی به زیباشناختی عناصر روایی دو شاعر و اسـتفادة آن هـا از ابزارهـا و فضـاهای تکنیکـی و هنری روایت در این دو سروده است . پژوهش حاضر، نشان می دهد که هر دو شـاعر در روایـت خـود، از عناصـر روایی مانند پیرنگ ، صحنه پردازی، کشمکش ، گفتگو، وصف ، زاویۀ دید و بن مایه ، بـه شـکل هنرمندانـه ای بهـره گرفتـه و بـا آفـرینش تصـاویر و فضاسـازی هـای مناسـب ، تـأثیر چشـمگیری بـر ذهـن و روان مخاطـب بـر جـای گذاشته اند. من الشعراء الذین أبدعوا المضامبن المختلفة عبر القوالب الروائیة الشعریة ، أحمد شاملو، فی الأدب الفارسی ، وبدر شاکر الس-یاب ، فی الأدب العربی . هذه الدراسة تسعی إل-ی یج-ث مق-ارن فی العناص-ر المماثل-ة للروای-ة ، عل-ی أس-اس الدراس-ات النقدی-ة المعتم-دة عل-ی الأدب المقارن (المکتب الأمریکی )، فی قصیدتی «الرجل المصلوب » لأحمد شاملو و «المس-یح بع-د الص-لب » لب-در ش-اکر الس-یاب ، بغی--ة الحص--ول عل--ی العناص--ر الجمالی--ة الروائی--ة له--ذین الش--اعرین ، اس--تخدام الش--اعرین ل--لأدوات والأج--واء الفنی--ة للروای--ة فی ه--اتبن القص-یدتبن . الدراس--ة ه--ذه تب--دی لن--ا أن ک--لا الش--اعرین اس--تخدما العناص--ر الروائی--ة ذات ط--ابع ف--نی فی روایتهم--ا، ومنه--ا: الحبک--ة ، الفض-اء، الص-راع ، الح-وار، الوص-ف ، رؤی-ة النظ-ر، المغ-زی . وأث-را عل-ی فک-ر المخاط-ب وروح-ه بش-کل رائ-ع ، یجلقهم-ا الص-ور والأج-واء المناسبة فی روایتهما. هدف این مقاله ، بررسی تطبیقی موسیقی شـعر فرخـی یـزدی و معـروف الرصـافی اسـت . بـرای رسـیدن بـه ایـن مقصود، موسیقی اشعار این دو شاعر به دو قسم موسـیقی بیرونـی و درونـی تقسـیم بندی شـده اسـت . در قسـمت موسیقی بیرونی به بررسی وزن ، قافیه و ردیف و در قسمت موسیقی درونی، تکرار با دو زیر شاخۀ واج آرایـی و تکرار لفظ و همچنین جناس و سجع بررسی شده است . نتایج این بررسی نشان میدهد که تنـوع بحـور در شـعر رصافی بسـیار بیشـتر از شـعر فرخـی اسـت . در مقابـل ، قافیـه های فرخـی نسـبت بـه قافیـه های رصـافی، نرم تـر و طولانیترند و برعکس ، رصافی به انتخاب قافیه های خشن تر و کوتاه تر تمایل بیشتری نشان داده است . استفاده از ردیف نیز که از ویژگیهای شعر فارسی است ، از عوامل دیگری است که سطح موسیقایی اشعار فرخـی را بـالا برده است . در صنعت تکرار نیز ائتلاف میان لفظ و معنی عبارات در شعر دو شاعر به چشم مـی خـورد. در شـعر فرخی، مصوت «آ» و صامت های «ش » و «م » و در شعر رصافی مصوت «ی » و صـامت های «ش » و «س » بیشـترین بسامد را دارند که با توجه به دیدگاه های ناقدان عرب خاصیت موسیقایی و معنایی آن هـا تبیـین شـده اسـت . در بهره گیری از جناس و سجع نیز شباهت زیادی میان این دو مشهود است . جناس زائد، اشتقاق ، شبه اشتقاق و تام به ترتیب بیشترین بسامد را در دیوان دو شاعر به خود اختصاص داده اند.
خلاصه ماشینی:
"قصـیدة «مـرد مصلوب » سرودة احمد شاملو شاعر نوگرای ادبیات فارسی و قصـیدة «المس-یح بع-دالص-لب » (مسـیح پـس از بردار کشیده شدن ) سرودة شاعر نوگرای ادبیات عربی بدر شاکر السیاب ، از مهم ترین نمونه های روایـت داستان مسیح (ع ) به شمار میآیند که در هر دو روایـت ، بـه بهتـرین وجـه ، از ظرفیـت هـا و اسـتعدادهای روایت داستان ، برای بیان اندیشه ها و انتقال عواطف بهره گرفته شده است .
هرچند شخصیت یهـودا در روایـت شـاملو، برخلاف داستان سیاب ، بسیار مثبت و از سوی راوی (شاملو) درخور تحسین است ؛ اما او کـه در بنـدهای ابتدای روایت در کشمکش فخر به انجام رسالت و شرمساری از عذاب خیانت به سـر مـیبـرد، در پایـان داستان و با تکاملی تدریجی، مردانه خود را برای تحقق جاودانگی، بر صلیب ایمان و وظیفه میکشاند: مرد تلخ که بر شاخۀ خشک انجیربنی وحشی نشسته بود سری.
در هر دو روایت ، راوی به ساختار خطی روایت به طـور کامـل پایبنـد نبوده و با بهره گیری از ظرفیت ها و استعدادهای عناصر داستانی و دست چین نمودن و گـزینش آن عناصـر، ماننـد گفتگوهای محرک و پویا، زاویۀ دید مناسب و صحنه پردازیهای بدیع ، لحنی روشن و زنـده بـه شـیوة بیـان خـود بخشیده اند، به طوری که ، این لحن و بیان روایی، تأثیر فراگیری بر ساختار، زبان و محتوای دو روایـت داشـته ، امـا در عین حال ، قابلیت های شعری خود را نیز حفظ نموده است ."