چکیده:
نظریه فرهنگ را میتوان به منزله ادبیاتی دانست که در پی توضیح ماهیت فرهنگ و تبعات آن برای زندگی اجتماعی است. از نظریههایی که پیرامون فرهنگ بیان شده، در مطالعات آکادمیک استفاده فراوانی می شود. نظریه فرهنگ میکوشد تا مسائل و عواملی را که به نوعی در ارتباط با فرهنگ بوده و در فرهنگ جریان دارند، به روشنی مشاهده کنیم؛ به تعبیر دیگر، نظریه فرهنگ چارچوبی است که موضوعات فرهنگی در آن به نظم آورده میشوند وسعی میکند بین عناصر و اجزا فرهنگ رابطه برقرار کند.نظریه فرهنگ با تعریف و ترسیم فرهنگ مطلوب، به اندیشمندان کمک میکند تا فرهنگ موجود در بسیاری از جوامع سرمایه داری را مورد نقد قرار دهند. نظریه فرهنگ مکتب فرانکفورت با تحلیل انتقادی صنعت فرهنگ به دنبال تبیین و ارزیابی فرهنگ تودهای است تا از این رهگذر بتواند فرهنگ والا و متعالی شکوفا کننده عقلانیت راستین را به انسانها معرفی کند.
خلاصه ماشینی:
"اندیشمندان این مکتب در این نظریه ضمن نقد فرایند عقلانی شدن و اندیشۀ روشنگری، با طرح مفهوم صنعت فرهنگ و فرهنگ توده، تصویری از جامعه مدرن عرضه میکنند که فاقد توانایی ترویج آزادی و فردیت راستین به عنوان آرمانهای مهم اومانیسم است.
2-3- اهداف نظریه انتقادی درکل میتوان اهداف تمام نظریههای انتقادی در علوم اجتماعی را در موارد زیر خلاصه کرد: 1- تجزیه و تحلیل انتقادی جامعه و پی بردن به نیازهای جامعۀ انسانی و انگشت نهادن بر نابسامانیهای فرهنگی که برای ایجاد تحول و دگرگونی و دسترسی به آرمانهای روشنگری باید از میان بروند؛ 2- ارائه طریق برای رسیدن به جامعۀ مطلوب و خردمحور؛ 3- افشای گرایشهای حاکم بر جامعه و فراهم آوردن زمینۀ علمی برای جلوگیری از آثار گرایشهای مخرب نازیسم؛ 4- کشف امکانات اجتماعی که مورد بهرهداری کامل قرار نگرفته و نمیگیرند؛ 5-رهایی بشر از سلطۀ فرهنگ موجود برای رسیدن به آرمانهای اومانیستی و روشنگری 6- تاکید برآنچه «میتوانست باشد» به جای آنچه «هست» در کل میتوان بیان داشت که تمام نظریههای انتقادی برپایه و اساس اندیشههای اخلاقی و آرمانهای اومانیستی، همچون تعهد، آزادی عقل خود بنیاد و...
اندیشمندان این مکتب در این نظریه ضمن نقد فرایند عقلانی شدن و اندیشۀ روشنگری، با طرح مفهوم صنعت فرهنگ و فرهنگ توده، تصویری از جامعه مدرن عرضه میکنند که فاقد توانایی ترویج آزادی13 و فردیت14 راستین به عنوان آرمانهای مهم اومانیسم است (مهدیزاده، 1389، ص190).
مهمترین ارزش برای انسان در نگاه نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، خرد ناب، آزادی، شادی، صداقت و عقل محوری است، در حالیکه تمام این مفاهیم در مکانیسم صنعت فرهنگ دستخوش تغییر و تحول شده است."