چکیده:
در این تحقیق با روش کتابخانه ای به نقد و بررسی نظریه اعتباریـات شـیخ اشـراق از دیـدگاه صـدرا پرداختـه میشود. سهروردی بیش از همه به مفاهیم توجه داشت و برای پیشگیری از خلط اعتبار و حقیقت ، صفات را به دو دسته تفکیک کرد: ١- صفات عینی (معقولات اولی) صفاتی که مستقیم از خـارج گرفتـــه شـــده و از آن حکـایت میکنند، مثل : سیاهی. ٢- صفات ذهنی (معقولات ثانی) صفاتی که بعـد از تحقـق صـفات عینـی در ذهن – با توجه به حیثیت ذهنی آنها – از این صفات گرفته شده و بر آنها – از همین حیث ذهنیت – عـارض میشوند. او مفاهیم فلسفی را مانند مفاهیم منطقی، ذهنی صرف دانست و این دو دسته مفـاهیم را اعتباریـات نامید. او برای تفکیک صفات ذهنی از عینی، دو معیار مطرح کرد: ١- معیار اول : «کل مـا حصـل مـن وقوعـه التکرر و التسلسل فهو امر ذهنی اعتبـاری» ٢- معیـار دوم : «کـل مـایمتنع تـاخره عـن وجـود موصـوفه فهـو اعتباری». صدرا نیز صفات را به دو قسم عینی و ذهنی تقسیم کرد، اما او صفات عینـی را منحصـر در صـفات انضمامی ندانست ؛ بلکه صفات انتزاعی (مفاهیم فلسفی) را نیـز جـزء صـفات عینـی قـرار داد. بـه نظـر صـدرا معقولات ثانی فلسفی بهره و حظی هرچند ضعیف از وجود دارند، آنها در خارج وجود مسـتقل ندارنـد ولـی بـه وجود منشأ انتزاع خود موجود هستند، و ذهنی صرف نیستند. به نظر صدرا مفاهیم فلسفی حیثیـات انباشـته در متن وجودند که با هم تغایر وجودی دارند که تغایر آنها، اختلاف مراتب وجودی یک وجود واحد است .
خلاصه ماشینی:
"٢ـ ملاک صدق حمل مفاهیم فلسفی بر امور خارجی شیخ اشراق معتقد است همان طور که عقل نمیتواند مفاهیم منطقی که ذهنی هستند، را به هر ماهیتی که پیش میآید، ملحق کند (چون نسـبت ایـن مفـاهیم بـه همـه ی ماهیـات و موضوعات نسبت مساوی نیست ؛ در نتیجه ذهن در استناد آن ها به هر ماهیتی مختار نیسـت )؛ حمل مفاهیم فلسفی نیز به همین گونه است ؛ و عقل این محمولات ذهنی را به ماهیتی ملحق و حمل میسازد که محمول ذهنی به واسطه خصوصیت ماهیت (موضوع ) برایش شایسته باشد (سهروردی، ١٣٧٢، ج ٢، ص ٧٢).
١١-٦ـ وحدت به نظر شیخ وحدت امری اعتباری است ؛ چون اگر این گونه نباشد؛ وحدت در خارج وجود خواهد داشت و زائد بر ماهیتش خواهد بود؛ در نتیجه وحدت نیز موجود واحدی خواهـد بـود و دارای وحدت ؛ یعنی ماهیت و وحدتش دو چیز در نظر گرفته شده اند؛ یکـی وحـدت و دیگـری ماهیتی که وحدت دارد؛ با توجه به مطالب گفته شده ، هریک از این دو وحدتی دارند؛ که ایـن سخن مستلزم چند امر محال است : یکی اینکه برای ماهیت بدون وحدت ، وحدتی خواهد بـود؛ که این وحدت هم دارای وحدت خواهد بود و این منجر به تسلسـل نامتنـاهی محـال وحـدت میشود."