چکیده:
چکیده شهر از بارزترین موضوعاتی است که شاعران در شعر معاصر عرب به آن پرداخته¬اند. فراخوانی شهرها در بین شاعران متفاوت است. اغلب دارای دلالت¬های نمادین و مناسب با گرایش¬های فکری و دیدگاه¬های آنها نسبت به زندگی است. یحیی سماوی شاعر معاصر عراقی از بارزترین شاعران نوگراست که در شعر خود به مفهوم نمادین شهرها پرداخته است. بیشتر شهرها و روستاهای کشور عراق را در شعر خود ترسیم کرده و از فقر، بیماری و وضعیت نابسامان آنها شکایت می¬کند. مقالة حاضر برآن است که بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی، به مهم¬ترین شهرهای عربی و دلالت¬های نمادین آنها در شعر سماوی بپردازد. «بغداد»، «سماوه» و «مکه» به ترتیب بیشترین شهرهای به کار رفتـه در شعر اوست. «بغداد» یایتخت با پیشینۀ تاریخی، نماد تمام شهرهای عراق، بلکه نماد کیان عربی به شمار می¬رود. «سماوه» زادگاه شاعر و آرمان¬شهر وی، نماد زیبایی و سرسبزی، عفت و دلاوری می¬باشد؛ و «مکه» به عنوان یکی از شهرهای عربی و پایتخت معنوی اسلام بوده که شاعر پس از ترک کشور عراق، در آنجا اقامت گزید و برای نخستین¬بار طعم امنیت را در این شهر چشید. ت ع-د المدین-ة م-ن أه-م الموض-وعات ال-تی تناوله-ا الش-عراء فی الش-عر الع-ربی الح-دیث ، فق-د اتج-ذوا منه-ا مواقف-ا مختلف-ة تتف-ق م-ع رؤی-تهم للحیاة وقد أضفوا علیها دلالات رمزیة تنم عن اتجاه-اتهم الفکری-ة ؛ والش-اعر العراق-ی یجی-ی الس-ماوی یعت-بر م-ن أب-رز ش-عراء الحداث-ة ال-ذین اهتم-وا به-ذا الجان-ب فی ش-عرهم ، فق-د اس-تدعی واق-ع وطن-ه الع-راق فی ش-عره ، فاحتض-ن مدن-ه وبلدان-ه وق-راه الفق-یرة واحی-اءه البائس-ة ال-تی یعش-عش فیه-ا الج-وع والفق-ر والم-رض والث-ورة ، ذکره-ا فی ش-عره واستش-هد به-ا وس-جل معاناته-ا وناداه-ا وتغن-ی بأص-التها وجمالها وضرب الأمثلة بصمودها وصبرها وأحزانحا. وإننا فی هذه الدراسة التی اعتمدت المنهج الوصفی - التحلیلی ، تطرقن-ا إل-ی أه-م الم-دن العربی-ة ال-تی تناوله-ا الش-اعر فی منجزه الشعری وقد توصلنا إلی هذه النتیجة بأن أکثر المدن التی یستحضرها الشاعر ه-ی : «بغ-داد»، «الس-ماوة » و «مک-ة ». «بغ-داد» تمثل رمزا للوجود الع-ربی والأمج-اد الغ-ابرة فی الت-اریخ ، والش-اعر ی-ری فی ه-ذه المدین-ة ک-ل م-دن ال-وطن ؛ أما «الس-ماوة » تعت-بر للش-اعر مدینة فاضلة ، فهی مسرح طفولت-ه وص-باه ، وه-ی عن-ده لیس-ت نق-لا ل-رؤی اجتماعی-ة وتفاص-یل یومی-ة ، ب-ل ه-ی ارتف-اع إلی مس-توی الرمز الذی یمنح القصیدة نبرة وجدانیة خاصة ، وتشکل حلما لصیقا به وماضیا لیس أحلی منه ؛ و «مکة » تمثل له دار الأمان فقد مکث فیها السماوی زمنا بعد مغادرة وطنه العراق وهناک أسباب أخری دفعت الشاعر إلی استحضار هذه المدینة منه-ا ان «مک-ة » مدین-ة عربی-ة وج-د فیه-ا الش-اعر ک-ل م-ا ی-أنس ب-ه الإنس-ان الع-ربی م-ن تقالی-د وس-لوکیات عربی-ة ، کم-ا انح-ا عت-بر عاص-مة الإسلام المعنویة والمقدسة یفد إلیها المسلمون من شتی أنجاء العالم . شهر از بارزترین موضوعاتی است که شاعران در شعر معاصر عرب به آن پرداخته اند. فراخوانی شـهرها در بـین شاعران متفاوت است . اغلب دارای دلالت های نمادین و مناسب با گرایش های فکری و دیدگاه های آنها نسبت به زندگی است . یحیی سماوی شاعر معاصر عراقی از بارزترین شاعران نوگراست که در شـعر خـود بـه مفهـوم نمادین شهرها پرداخته است . بیشتر شهرها و روستاهای کشـور عـراق را در شـعر خـود ترسـیم کـرده و از فقـر، بیماری و وضعیت نابسامان آنها شکایت میکند. مقالۀ حاضر برآن است که بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی، به مهم ترین شهرهای عربی و دلالت های نمادین آنها در شعر سماوی بپردازد. «بغداد»، «سماوه » و «مکه » به ترتیب بیشترین شهرهای به کار رفتـه در شعر اوسـت . «بغداد» یایتخت با پیشینۀ تاریخی، نماد تمام شهرهای عراق ، بلکه نماد کیـان عربـی بـه شـمار مـیرود. «سـماوه » زادگاه شاعر و آرمان شهر وی، نماد زیبایی و سرسبزی، عفت و دلاوری میباشـد؛ و «مکـه » بـه عنـوان یکـی از شهرهای عربی و پایتخت معنوی اسلام بوده که شاعر پس از ترک کشور عراق ، در آنجا اقامت گزیـد و بـرای نخستین بار طعم امنیت را در این شهر چشید.
خلاصه ماشینی:
"الش-اعر الس-ماوی لا یج-ن إلی مدین-ة بغ-داد ذاته-ا، وإنم-ا ی-ری فی ه-ذه المدین-ة أس-طورة ک-ل م-دن ال-وطن ، فه-و ال-ذی استهل أول أحزانه علی فراق الوطن عام ١٩٩٢م حینما قال : أبش ش ش ش ش ش ش ش ش دلت بالظش ش ش ش ش ش ش ش ش ل - الهجش ش ش ش ش ش ش ش ش یر - لأنش ش ش ش ش ش ش ش نی قش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش د کنش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ت فی داری غریش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ب الش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش دار أنش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ا ضش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ائع مثش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ل العش ش ش ش ش ش ش ش ش ش راق ففتشش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ی عش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش نی بروضش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ک لا بلیش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ل صش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش حاری (البکاء علی کتف الوطن : ٣٣) فالشاعر یذعن لأمر الغربة والرحیل عن مدن تسکن الوجدان ، فلا هو القادر علی مقاومة ما یجری، ولا هو المت-یقن بأن النأی هو أسلم طریق ، فالغربة وضیاع الوطن هما عاملان مهمان من عوامل هزیمة الشاعر وموت حلمه .
٢. أکثر المدن التی ترد فی شعر السماوی هی مدن ومواقع عربیة ذات تاریخ مش-هود کبغ-داد، الس-ماوة ، البص-رة ، أربی-ل ، تکری-ت ، الکوف-ة ، الک-وت ، مک-ة ، نج-د، الق-دس؛ والملاح-ظ أن ک-ل ه-ذه الأم-اکن م-برأة نس-بیا م-ن الض-لوع فی المأس-اة فه-ی اق-رب إلی إط-ار للمأساة ، مما هی مولدة أو حاضنة لها؛ والشاعر عندما یذکر هذه المدن والمناطق فی شعره فهو یتکلم عن أهلها وشعبها وسکانحا وما یکابدون ویعانون وهو عندما یتحدث عنها ویستشهد بها یذکر الناس بوجودها وتاریجها اتجید ومکانتها الأثیرة فی قلبه ."