چکیده:
هدف از این پژوهش بررسی روند دگرگونی معنایی و کارکردی منصب معونت از 321 تا 448 هجری قمری است. در این تحقیق به تأثیرات «ساختار سیاسی دولت آل بویه» و «تحولات درونی شهرها» بر نمود بیش از پیش منصب «معونت» در جامعۀ شهری آل بویه پرداخته میشود. روش انجام این پژوهش بر نظریۀ «نقش» و «کارکرد» گیدنز در حوزۀ علوم اجتماعی استوار است. بر این اساس، با توجه به منابع مکتوب، دادههای منابع گردآوری و پس از آن با صورتبندی مبانی نظری، ضمن توصیف وضعیت «معونت»، دادههای به دست آمده ارزیابی شده است. یافتههای پژوهش گویای آن است که اهمیت یافتن منصب معونت، بهمثابۀ بازوی نظامی و مجری قانون در شهرها، نشاندهندۀ بهرهگیری هوشمندانۀ امرای آل بویه از تغییرات اجتماعی (شکلگیری فرهنگ غیردینی)، و رضایت نداشتن رعایای شهری از نهاد شرطه، و با هدف تسلط بر بغداد و دستگاه خلافت عباسی بوده است.
خلاصه ماشینی:
همچنین به نظر میرسد با توجه به قدمت نهاد «شرطه»، در مقام یگانه نیروی انتظامی شهرها از نخستین روزگاران اسلامی، و با در نظر گرفتن ضعف نهاد شرطه همزمان با قدرتگیری و مسافت بین دستگاه خلافت و سایر متصرفات آل بویه در ایران، معونت به منظور همکار نظامی شرطه به ایفای نقشی همسان در نواحی سرزمینی ایران پرداخته است.
تغییرات مذکور، که روند نهادهای تشکیلاتی و اجرایی شهر را تحت تأثیر قرار داده بود، در منصب «معونت» نمود یافت، آنچنان که نقش و جایگاه معونت در جامعۀ دورۀ آل بویه برجسته شد و در مواردی حوزۀ مدیریتی آن از ناظر انتظامی صرف در شهرها فراتر رفت و به حاکم بلامنازع منطقهای، که نظارت بر آن از جانب حکومت مرکزی به او سپرده میشد، تبدیل شد (مسکویه، 1369: 5/ 99).
1. 3 جایگاه و نقش معونت در شهرها از سال 321 هجری قمری تا مرگ عضدالدوله (372 ق) بررسی اجمالی نهاد «معونت»، مقارن با ابراز وجود امیران بویهی در صحنۀ قدرت سیاسی (321 ق)، گویای این مطلب است که نظر موافق شخص خلیفه، همچون سایر مناصب کشوری و لشکری، کماکان یگانه ابزار رسیدن به سکان منصب معونت بوده است.
همزمان با امارت علی بن بویه (322- 338 ق) تا تصرف بغداد به دست احمد بن بویه (334-356 ق)، ظاهرا در روال انتخاب معونت تغییری حاصل نشده است و حتی اگر فردی برای این مقام از جانب وزیر پیشنهاد میشد حتما به تأیید خلیفه میرسید (مسکویه، 1369: 5/ 366، 438).