چکیده:
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، در جانشینی سیاسی و مرجعیت علمی و دینی آن حضرت، بین مسلمانان اختلاف افتاد. عده ای فقط اهل بیت پیامبر علیهم السلام را مرجع سیاسی، علمی و دینی خود دانستند و به شیعه علی علیه السلام معروف شدند. در این میان، ابو حنیفه، نماد جریان « اهل الرای و القیاس » و بخاری، پیشوای جریان « اهل حدیث »، در نقطه مقابل هم قرار دارند. بخاری در کتاب صحیح، به مخالفت با ابو حنیفه برخاسته و در صدد اثبات این مطلب است که آرای ابوحنیفه، خلاف روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است. در نوشتار حاضر، دیدگاه بخاری و مشایخ اهل حدیث درباره ابوحنیفه، مورد تحلیل قرار می گیرد.
Death of Prophet Muhammad (saww) led to a split within Muslim community over the leadership and succession to Rasoul Allah (saww) on political، scientific and religious issues. Some people just pledged allegiance to the Ahlul Bayt of Rasoul and became the Shias of Ali (a.s). Abū Hanifa as the representative of the Ahl al-Ra’y wa-l-Qiyas and Buhari، the leading figure of the Ahl al-Hadith were two opposites. Bukhari، in the book Sahih، disagrees with Abū Hanifa and tries to prove that the decisions made by Abū Hanifa are against the Holy Prophet’s traditions (saww). The purpose of this paper is to study the view of Bukhari and the scholars of Ahl al-Hadith about Abū Hanifa.
خلاصه ماشینی:
"2 محمد بن الحسن بن فرقد الشیبانی نیز میگوید: و قال ابوحنیفة فیما یخرج من المعادن من الذهب و الفضة و الورق فی کل قلیل و کثیر یخرج من ذلک الخمس و قال اهل المدینة لا یؤخذ من المعادن مما یخرج منها شیء حتی یبلغ ما یخرج منها قدر عشرین دینارا عینا او مائتی درهم فاذا بلغ ذلک ففیه الزکاة مکانه فما زاد علی ذلک اخذ بحساب ذلک ما دام فی المعدن نیل فان انقطع عرقه ثم جاء بعد ذلک نیل آخر فهو مثل الاول یبتدأ فیه الزکاة کما ابتدئ فی الاول 3 ؛ بدرالدین العینی حنفی، شارح صحیح بخاری، در رد بخاری و دفاع از ابوحنیفه مینویسد: قال ابنالتین المراد ببعض الناس هو أبوحنیفة قلت جزم ابنالتین بأن المراد به هو أبوحنیفة من أین أخذه فلم لایجوز أن یکون مراده هو سفیان الثوری من أهل الکوفة و الأوزاعی من أهل الشام فإنهما قالا مثل ما قال أبوحنیفة أن المعدن کالرکاز و فیه الخمس فی قلیله و کثیره علی ظاهر قوله و فی الرکاز الخمس و لکن الظاهر أن ابنالتین لما وقف علی ما قاله البخاری فی «تاریخه» فی حق أبیحنیفة مما لاینبغی أن یذکر فی حق أحد من أطراف الناس فضلا أن یقال فی حق إمام هو أحد أرکان الدین صرح بأن المراد ببعض الناس أبوحنیفة و لکن لایرمی إلا شجر فیه ثمر و هذا ابنبطال قال ذهب أبوحنیفة و الثوری و غیرهما إلی أن المعدن کالرکاز و احتج لهم بقول العرب أرکز الرجل إذا در معنای «رکاز»، بین لغویها اختلاف است؛ بعضی رکاز را مال مدفون در جاهلیت معنا کردهاند؛ مانند: معجم مقائیس اللغه، ج2، ص434."