چکیده:
در این مقاله می کوشیم ضمن بیان مقدمه ای کوتاه درباره اوپانیشادها و طرح
مسائل متعدد فلسفی- عرفانی، قلمرو معنایی گورو، اقسام گورو، اوصاف شاگرد و
گورو، آداب و تعالیم گورو و نقش آن در منازل سلوک را در تفکر عرفانی
اوپانیشادها بررسی کنیم. واضح است که در فلسفه و ادبیات عرفانی شرق یکی از
سنن هندویی که در آن حضور گورو بسیار پررنگ است سنت اوپانیشادها است، تا
جایی که اگر بگوییم اوپانیشادها رساله هایی با موضوع گفت وگوی شاگردان با گورو
است سخنی به گزاف نگفته ایم. در فلسفٴه ودایی، گورو به مثابٴه هر یک از خدایان
سه گانه هندویی - برهما، شیوا و ویشنو - تصویر شده است. در این متون، گورو
بیشتر جنبه عینی دارد. از این رو، اغلب از آن به برهما و ریشی تعبیر م یشود، یعنی
پیشوایان دینی که حقایق ازلی و اسرار مربوط به آیین قربانی را به نومریدان تعلیم
می دهند. اما در فلسفٴه اصیل اوپانیشادها گورو گاه جنبه بیرونی و گاه جنبه درونی
دارد. جنبه بیرونی گورو همان دهیرا و انسان نامشوّش است، در حالی که گورو در
جنبه درونیاش بر مرشدی معنوی و راهنمایی درونی اطلاق می شود که پس از
طی منازل سلوک در ژرفای وجود نومرید به ظهور می رسد و هدایت او را بر عهده
می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"ایـن پرسـش ها در واقـع مسـائل مختلف فلسفی هستند، مسائلی از قبیل «خود حقیقی فردی یا آتمن چیست ؟»، «حقیقت بـرهمن چیست ؟»، «مبدأ و سرچشمه ٴ این جهان کجا است ؟»، «چه عواملی در شکل گیری جهـان متکثـر غیرحقیقـی دخالـت دارد؟»، «آیـا جهـان حقیقـت دارد یـا وهمـی و خیـالی اسـت ؟»، «اعمـال و اندیشه های انسان مبتنی بر حقیقت است یا پندار؟»، «ماهیـت زنـدگی انسـان چیسـت ؟»، «چـه نسبتی میان آتمن و برهمن یا نفس (Jiva) و حق وجود دارد» (محمودی ، ١٣٩٢: ٥٣؛ چاترجی و داتا، ١٣٨٤: ٦٢٨-٦٣٢؛ ناس ، ١٣٧٢: ١٤٩؛ سر اکبر، ١٣٥٨: ٣٠٢/١).
٣. اوصاف شاگرد و گورو در عرفان و فلسفه هند یکی از اوصاف برجستۀ شاگرد اهل سلوک آن اسـت کـه در ایـن جهـان خاکی از جمیع صفات ناپسند و بسیاری از اندیشه ها و آرزوهـای وهمـی و خیـالی بـه دور باشـد؛ همچنین باید از طریق رهبانیت و اعمال ریاضت آمیز در صدد کسـب حقـایق متعـالی عرفـان از قبیل حقیقت گویی و درست کاری (١ .
بر این اساس ، نومرید سالک تمام قوای جسمانی و حواس ظاهری را تعطیل می کند تا آنجا که به کلـی از خـود بیخـود شده ، حالت جذبه و وجد بر او مستولی می شود (شری ایشـه اوپانیشـاد، بی تـا: ٨٩؛ نـاس ، ١٣٧٢: ٢٦١) دربارٔە همین مرحله از سلوک است که دهمه پده می گوید: «آنکه به فقر زیست و تهی دست بود آن را برهمن خوانم » (٣٩٦ :١٩٥٠ ,Radhakrishnan)."