چکیده:
تصاویر سهراب سپهری مرز بین نقاشی و تصویرگری را برداشته و نمادها و استعارههایی که در سرتاسر اشعارش میبینیم را به کمک رنگ، فرم، ریتم و... به تصویر میکشد و نزدیکترین اتفاقی که در پیرامونش رخ داده را روایت میکند. او با هنرش مخاطب را به چالش میکشد تا بیشتر بیندیشد.این متن حاصل بررسی بر روی حداقل پنجاه اثر سیاهوسفید و رنگی سپهری در حوزة شناختی و تصویرگری و از طرفی مطابقت این تصاویر با تعدادی از اشعار هشت کتاب سپهری در حیطة ریتم، سبک، موضوع، فرم، رنگ و ترکیببندی و... است.نتیجة نهایی از بررسی آثار سپهری را میتوان در مرحلة اول برگرفته از طبیعت پیرامون وی دانست؛ جایی که با تلنگری موضوع و روایتی را یادآوری میکند و به تصویر میکشد. از طرفی، آن را میتوان به جهانبینی سهراب (ذن بودایی) و جهاندوستی و زندگیپرستی او مربوط دانست.
خلاصه ماشینی:
"فرمالیسم، جهانبینی، رنگ، شعر، انتزاع، روایت، تصویرگری کلیدواژهها: مقدمه آثار سهراب سپهری امروزی است؛ آنچه در تصاویر او دیده میشود مرز بین نقاشی و تصویرگری را برداشته و مفاهیم و نشانههای کلمات را با حالاتی نمادین و گاه استعاری، مصور و روایت میکند و مخاطب را به چالش وا میدارد تا بیندیشد و تفکر و تخیل خود را نیز بهکار ببرد.
سپهری گاهی مستقیما به هنر نقاشی خود اعتراف میکند و در عین حال با دید تصویرگری مناظر را روایت و توصیف مینماید: اهـل کاشانم پیشهام نقاشی است گاهگاهی قفسی میسازم از رنگ، میفروشم به شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهاییتان تازه شود چه خیالی، چه خیالی میدانم حوض نقاشی من بی ماهی است ٭٭٭ و نیمه راه سفر، روی ساحل «جمنا» نشسته بودم و عکس «تاج محل» را در آب نگاه میکردم دوام مرمری لحظههای اکسیری و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ بین، دو بال بزرگ به سمت حاشیة روح آب در سفرند...
اصل ترکیبها در دورة دوم شعر سپهری به دو صورت دیده میشود؛ صورتی که به کمک کلمات تفاوت نقاشی و تصویرگری را از بین میبرد و به دیدگاه و تفکر هنرمند میپردازد، از اینرو هم مانند تصویرگری روایت میکند و هم مانند نقاشی به انتزاع و خلاصهگویی میرسد و نشانهها را در حالتی استعاری و نمادین به تصویر میکشد."