چکیده:
چکیده نظریهی محرومیت نسبی تدگر (Ted Gurr) گویای شرایطی است که در آن برخی از شهروندان (گروهها) از امکانات، امتیازات و بهرهمندی بیشتری نسبت به برخی دیگر برخوردارند که نتیجه ی آن محرومیت گروه دوم است. پیدایش احساس محرومیت بهطورکلی پدیدهای مدرن و ناشی از تغییرات و تحولات بنیادین اجتماعات بشری است که بیشتر در جوامع با ساختار و بافت سنتی وجود دارد که البته با مقایسهی اجتماعی افراد از جایگاه خود در جامعه تشدید میشود. در این نظریه تدگر مدعی است که عمدتا سرخوردگی افراد در دستیابی به اهدافشان در نهایت باعث ایجاد رفتارهای نامتعارف از سوی آنان میشود. به همین ترتیب این نارضایتی مستمر انگیزههایی را برای خشونت جمعی فراهم میکند که پیدایش تروریسم نمود بارز آن است. در این میان منطقهی خاورمیانه -که یکی از مناطق استراتژیک و درعینحال بحرانساز در جهان است- در دورهی کنونی مهد رشد و پیدایش تروریسم بوده است. جستار حاضر با مبنا قرار دادن تئوری محرومیت نسبی تدگر تلاش دارد، میزان کارآمدی این نظریه را در تحلیل پدیدهی تروریسم در منطقهی خاورمیانه بررسی کند. طبق یافتههای این پژوهش، پیدایش و رشد تروریسم در این منطقه تنها ناشی از محرومیت نسبی نیست و درواقع این عامل یکی از زمینهها، در کنار دیگر عوامل درون/برون منطقهای، مؤثر بر رشد تروریسم بوده است.
خلاصه ماشینی:
"ازاین رو با شکاف بـین توقعـات ارزشـی و قابلیـت هـای ارزشی ، این افراد و گـروه هـا خـود را محـروم از شـرایط مطلـوب مـی بیننـد و نتیجـه اش محرومیت نسبی است که در جامعه حاکم می شود و این خـود مـی توانـد محـرک اساسـی ناهنجاری و خشونت در جوامع این منطقه محسوب شود؛ بنابراین هنگامی که افراد به سبب وجود نابرابری های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی احساس کنند کـه در مقایسـه بـا دیگـران مورد تبعیض واقع شده اند، از خود واکنش منفی نشان می دهند (جمعه زاده ، رهبـر قاضـی و دیگران : ١٣٩٠).
لذا وقتی که همگان در یک چارچوب دموکراتیک و مسالمت آمیز از حقـوق و مزایای خود بهره مند هستند و دولت نهادی برای ارائه خدمات بیشتر برای شهروندان خـود است ، نیازی به توسل به خشونت از سوی شهروندان احساس نمی شود (ببری : ١٣٩٣) امـا آیا صرف وجود عامل محرومیت نسبی در جامعه می توانـد پاسـخی رسـا و فراگیـر بـرای پرسش این جستار مبنی بر دلیل رشد و گسترش تروریسم در خاورمیانه باشد؟ در یک نگاه کلی باید اذعان داشت که تئوری محرومیـت نسـبی تـدگر صـرفا یـک تئوری روان شناسانه از نوع اجتماعی است که درصدد اسـت طغیـان هـا و ناهنجـاری هـای اجتماعی را در دو بعد فردی و گروهی جستجو کند (جمعه زاده ، رهبر قاضـی و دیگـران : ١٣٩٠) و ازاین رو به نوعی بـر یـک بعـد از عوامـل رشـد تروریسـم تکیـه دارد."