چکیده:
چکیدهرمان جای خالی سلوچ محمود دولتآبادی از آثار برجسته ادبیات معاصر فارسی است که پیامدهای نظام استعمارزده زمان روایت داستان در قالب سازکارهای داستانپردازی آن آشکارا بازتاب یافته است. بعد اجتماعی و اقتصادی استعمار و سلطهگری ـ که بار اصلی عواقب منفعتطلبی و سودجویی آن بر دوش فرودستان به حاشیه رانده شده است ـ متاثر از بافت اجتماعی برون متنی اثر مبنای روایی رمان را شکل داده است. نقد پسااستعماری از حوزه پژوهشهای میانرشتهای است که دورنمای کلی دیدگاههای آن به نظریهپردازی انتقادی مربوط به نفوذ استعمار و رهیافت استعمارزدایانه اختصاص دارد. مطالعات فرودستان از شاخههای نظری رویکرد پسااستعماری، به بازاندیشی اجتماع و متون با هدف فاعلیتبخشی به گونههای مختلف اقشار فرودست توجه دارد. این مقاله تلاش دارد روش دولتآبادی در خلق نظام پسااستعماری در گفتمان ادبی، زمینههای سلطهگری، جلوههای فرودست، واکنش شخصیتها و پیامدهای عمده استعمار پنهان را در رمان جای خالی سلوچ مورد تحلیل قرار دهد. این بررسی نشان میدهد که دولت آبادی با نگرش استعمارزدایانه و روش واسازانه به بازتاب دادن انتقادی بحرانهای ناشی از سلطه غیرمستقیم بیگانه در ساختارهای نوظهور تقلیدی و وارداتی کشاورزی و اقتصادی در قالب استعاره ماشین، ابزار و روشهایی نامانوس و نفوذ مخرب آنها به عنوان علل بنیادین فروپاشی نظام روستایی پرداخته است. او با روایتی انتقادی و دیدی متفاوت امکانی برای برجسته ساختن فرودست بومی در داستان فراهم آورده است.رمان جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی از آثار برجسته ادبیات معاصر فارسی است که پیامدهای نظام استعمارزدة زمان روایت داستان در قالب سازوکارهای داستان پردازی آن آشکارا بازتاب یافته است . بعد اجتماعی و اقتصادی استعمار و سلطه گری- که بار اصلی عواقب منفعت طلبی و سودجویی آن بر دوش فرودستان به حاشیه رانده شده است - متاثر از بافت اجتماعی برون متنی اثر، مبنای روایی رمان را شکل داده است . نقد پسااستعماری از حوزة پژوهش های میان رشته ای است و مطالعات فرودستان از شاخه های نظری آن محسوب میشود که به بازاندیشی در اجتماع و متون با هدف فاعلیت بخشی به گونه های مختلف قشرهای فرودست توجه دارد. در این مقاله ، روش دولت آبادی در خلق نظام پسااستعماری در گفتمان ادبی، زمینه های سلطه گری، جلوه های فرودست و... در رمان جای خالی سلوچ تحلیل شده است . بررسی داستان از این منظر، روش واسازانه و نگرش استعمارزدایانه دولت آبادی را در بازتاب انتقادی بحران های ناشی از سلطه غیرمستقیم بیگانه در ساختارهای نوظهور تقلیدی و وارداتی کشاورزی و اقتصادی در قالب استعارة ماشین ، ابزار و روش های نامانوس ، و نفوذ مخرب آن ها به عنوان علل بنیادین فروپاشی نظام روستایی در گفتمان انتقادی داستان نشان داده است . همچنین ، دولت آبادی با روایت انتقادی و دیدی متفاوت ، امکانی برای برجسته کردن حضور فرودست بومی را در داستان فراهم آورده است
خلاصه ماشینی:
"با تکیه بر نفوذ و انعکاس فشار گفتمان تاریخی در فضای ادبی رمان ، فرادستی مردان و سیطرة مردسالاری در بافت روستایی داستان جنبه های برجسته ای از این نوع سلطه را شکل داده که به عنوان سنت فکری پذیرفته شده در ذهنیت جامعۀ روستا در کنار فضای استعمارزدة آن در خلق و شکل گیری استثمار مضاعف زنان نقشی عمده داشته است .
این امر که شخصیت فرودست تحت استعمار مضاعف ، توانایی سخن گفتن و حضور برجسته در جامعه را مییابد و نظام های سیاسی- اجتماعی مورد اعتراض و انتقاد نویسنده از منظر زندگی او- که به شدت با فرودستی جنسیتی، اقتصادی و حتی سیاسی به حاشیه رانده شده - توصیف و ابراز میشود، روایتی از واسازی شرایط حاکم بر جامعه با انگیزة استعمارزدایانه از جانب نویسنده است .
مهاجرت هایی از این دست در رمان جای خالی سلوچ بر اثر شماری از رویدادها و اوضاع حاکم در ایران دهه های چهل و پنجاه ، و ورود ناآگاهانۀ ماشین به زندگی مردم و تبعات ناگوار آن بسیار ملموس است ؛ همان طور که آل احمد نیز به آن اشاره میکند: «ماشین که آمد و در شهرها و دهات مستقر شد چه یک آسیاب موتوری چه یک کارخانه ، کارگر صنایع محلی را بیکار کرد» (١٣٤٤: ٩٩).
رمان جای خالی سلوچ آشکارا حضور استعاری فناوری و حذف نیروی انسانی را نشان میدهد و فراتر از این ، ناکارآمدی مدرنیزاسیون متجدد در گفت وگوی مراد، نمایندة تیپ شخصیتی مخالف با تجهیزات بیگانه ، و ابرو، فرد موافق آن در داستان ، رمزگشایی شده است که تصور و ذهنیت فرودست بومی را دربارة استعاره های تکنولوژیکی بیگانه را معرفی میکند: لاکردار بیشتر وقت ها آدم را در بیابان میگذارد [..."