چکیده:
زهدورزی همچون دیگر پدیدههای فرهنگی ، به دلیل تراز ویژهای کـه در تصـوف اسلامی یافته ، استعداد زیادی برای انحراف از خاستگاه اولیـة خـود و غلتیـدن در ورطة آسیب های گوناگون دارد. زاهدان مسلمان، خود نخسـتین منتقـدان جـدی در حوزة آسیب شناسی زهد بودهانـد و از زوایـای گونـاگون بـه شناسـایی و رفـع آسیب پرداخته اند. در ارزیابی عمومی موضوع، درمی یابیم که آسـیب هـایی ماننـد افتادن در دام کبر، غرور و عجب ، داشتن نگاه کاسـب کارانـه و غیـر مخلصـانه بـه تلاشهای زاهدانه و استفاده از ابزار ریا و تزویر برای بهرهمندی از مقبولیـت نـزد عموم مردم، از قرون نخستین رواج زهد و تصوف اسلامی از نظر برجسـتگان ایـن حوزه پنهان نمانده و با گسترش آسیب ها از قرن چهارم هجری، شـتاب بیشـتری گرفته است . این نگاه انتقادی درونگفتمـانی ، کـه بخـش برجسـته ای از ادبیـات تصوف را نیز شامل می شود، بسیار بیشتر و پیشتر از نقدهای بیرونـی در پـالایش زهد اسلامی موفق بوده اسـت . ایـن مقالـه کوشـیده اسـت تـا بـا پیمـایش نگـاه آسیب شناسانة درونگفتمانی ، نقش ویژه و بی مانند آن را در ماندگاری این میراث عظیم فرهنگی بنمایاند.
Asceticism، like other cultural phenomena، because of the special level it attained in Islamic Sufism has a great tendency to deviate from its primary origin and roll towards different kinds of damages. Muslim ascetics، themselves، were the first serious critics in the domain of asceticism pathology، and have identified and fixed the damage from different angles. General account of this subject reveals that damages like falling into traps of arrogance، pride، an unfaithful and tradesman- like attitude towards ascetic efforts and using hypocrisy to gain public acceptance، have been noticed by the prominent characters of this domain since the first centuries of spreading Islamic asceticism and Sufism، and it has even been accelerated as the damages expanded more. This critical intra- discoursal view which is a prominent part of the Sufi literature has been much more successful in refining the Islamic asceticism. This article tends to display the unique and special role of pathological intra-discoursal view by refining it.
خلاصه ماشینی:
در ارزیابی عمومی موضوع، درمی یابیم که آسـیب هـایی ماننـد افتادن در دام کبر، غرور و عجب ، داشتن نگاه کاسـب کارانـه و غیـر مخلصـانه بـه تلاشهای زاهدانه و استفاده از ابزار ریا و تزویر برای بهرهمندی از مقبولیـت نـزد عموم مردم، از قرون نخستین رواج زهد و تصوف اسلامی از نظر برجسـتگان ایـن حوزه پنهان نمانده و با گسترش آسیب ها از قرن چهارم هجری، شـتاب بیشـتری گرفته است .
جای شگفتی نیست که ابوالقاسم قشیری، که از قضا او نیز فضای عمـومی قـرنهـای چهارم و پـنجم را درک کـرده، در تحلیـل شـرایط پـیش آمـده، خـالی شـدن روزگـار از «خداوندان حقیقت » را به نوحه مـی نشـیند و بـا اشـاراتی کـه حکایـت از تـأثیر مخـرب نسبت های تازة صوفیان با کانونهای ثـروت و قـدرت - «بازاریـان و اصـحاب سـلطان» - دارد، می نویسد: «اندر طریقت فتره پیدا آمد، لا بلکه یکسره منـدرس گشـت بحقیقـت و پیران کی این طریقت را دانستند برفتند و اندکی اند برنایان که به سـیرت و طریقت ایشان اقتدا کنند، ورع برفت و بساط او برنوشته آمـد و طمـع انـدر دلها قوی شد و بیخ فروبرد و حرمت شریعت از دلها بیرون شد و نابـاکی اندر دین قویترین سببی دانند، و دست بداشتند تمیز کردن میان حلال و حرام.
(277 - 276 روی دیگر عجـب و خـودبزرگبینـی در نـزد ایـن طایفـه ، افتـادن در دام شـهوات و پلیدیهاست و غزالی در یکی از نامه های خود به این موضوع اشاره می کند و می نویسد: «شیطان حسد کرد صوفیان را که بهترین خلق بودند و به هیچ معصیت و شهوت آلوده نبودند و حسد کرد فاسقان را و گفت اگرچه ایشان بـدترین استند، لیکن امید آن است که رسوایی خویش بدانند و به چشم خویش در نقصان خود نگرند و توبه کنند و چون توبه کننـد، ایـزد، سـبحانه و تعـالی ، بپذیرد که گفته است «و انی لغفار لمن تاب » [طه /٨٢].