چکیده:
این مقاله به بحث از نسبت وجودشناسی و اندیشه سیاسـی در نگـرش فلاسـفه و حکمای مسلمان، به ویژه در ایران، اختصـاص دارد. در نظـامهـای فلسـفی قـدیم وجودشناسی از اهمیت کانونی برخوردار بود و تمـامی مباحـث فکـری، از جملـه اندیشه سیاسی را از خود متاثر می ساخت . فلسفه سیاسی اسلامی نگرشـی اسـت آرمانگرا که واقعیت سیاسی موجود را نفی می کند و افقی نوین می گشـاید. ایـن سیاست آرمانی اما پشـتوانه در وجودشناسـی حکمـای اسـلامی دارد و از همـین روی فهــم مبــانی فلســفه سیاســی اســلامی بــدون مطالعــه موشــکافانه مبــانی وجودشناسانه و کیهانشناسانه فلسفه اسلامی میسر نخواهد شد. در بحث حاضـر این نکته به ویژه از این جهت اهمیت اساسـی دارد کـه فلاسـفه مسـلمان معتقـد بودند نظام سیاسی مطلوب باید از نظـم کیهـانی حـاکم بـر عـالم هسـتی دقیقـا الگوبرداری شود. بدین سان هرگونه انسجام یا خلل در نگرش وجـودی و کیهـانی می تواند تاثیری مثبت یا منفی بر آرمانگرایی سیاسی داشته باشد. در این میـان شـهابالـدین سـهروردی بــا طـرح «حکمـت نــوری» و تـدوین نظـام نــوینی در کیهانشناسی توانست افق های جدیدی در فلسفه سیاسی آرمـانی بگشـاید. ایـن مقاله علاوه بر بحث از مبانی آرمانگرایی در فلسفه اسلامی به طـور خـاص مـورد حکمت الاشراق را نیز بررسی خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
"مبانی وجودی آرمانگرایی سیاسی در فلسفه اسلامی (با تأکید بر حکمت الاشراق سهروردی) * احمد بستانی چکیده این مقاله به بحث از نسبت وجودشناسی و اندیشه سیاسـی در نگـرش فلاسـفه و حکمای مسلمان، به ویژه در ایران، اختصـاص دارد.
بدین سان همانگونه که نزد اهل سنت و جماعت ظاهرگرایی و شریعت محوری لاجرم به واقع گرایی سیاسی می انجامد، در اندیشه فلاسفه مسلمان، باطنی گری و عنایت به عوالم برتر و اعتقاد به پیوستگی تمام این مراتب عالم با یکدیگر به آرمانگرایی سیاسی منتهی می گردد.
همانگونه که پژوهشگری به درستی اشاره کرده است ، نزد فلاسفه اسلامی ، آرمان سیاست تدبیر نظام سیاسی بر مبنای «واحد» است و حکمای اسلامی همان نسبتی که در عالم میان واحد و کثیر برقرار است میان مراتب مدینه آرمانی برقرار می دانسته اند (ژامبه ، ٢٠٠٠: ٣٣).
ساختار کلی حکمت اشراقی ، از برخی جهات بسیار متأثر از نظام فلوطینی بوده است و سهروردی همانند دیگر فلاسفه مسلمان برای توضیح نظام وجودی خود و حل معضلاتی از قبیل نحوه خلقت عالم و نسبت واحد و کثیر، استخوانبندی نظریه صدور را مبنا قرار داده است (آشتیانی ، ١٣٥٥: ١٢-١٣).
سهروردی با بهرهگیری از عالم خیال نظامی تشکیکی از سلسله انوار پایه ریزی می کند که هیچ گونه شکاف و خللی در آن راه ندارد؛ همین نظام که بر دو مفهوم اساسی «محبت » و «سلطه » پایه گذاری شده است شالودهای است برای حکمت سیاسی اشراقی و مناسبات بشری را نیز در درون چنین نظام سلسه مراتبی توضیح می دهد."