چکیده:
آماج رویکرد انتقادی رورتی عمدتا معرفت شناسی غربـی و در مـتن و بطـن آن، نظریة معرفتی بازنمایی است . رورتی با منظر و نظری پراگماتیستی در پی یـافتن توجیه و توضیحی برای نگرش اخلاقی و سیاسی غرب امروز اسـت . ایـن منظـر و نظر رورتی ، سخت وامدار آمـوزههـای زبـانشـناختی و رویکردهـای توصـیفی در شکل گیری درک آدمی از امور است . اما، آیا رورتی می تواند در این فضای نظـری از آفات فراتئوریها، از یک سو، و نگاههـای هنجـاری در عرصـة علـوم، از سـوی دیگر، پرهیز کند؟
خلاصه ماشینی:
"اما چگونه می توان رورتی را در قالب و چارچوب واژگان نهایی خاص تحدید و تعریف کرد در حالی که او خود را یک «رند٢»، یعنی انسانی که «شهامت رویارویی با حالت امکانی و عدم ضرورت عقاید و امیال خویش را دارد» معرفی می کند که دارای ویژگی هایی یر است : تر ید هماره به واژگان نهایی خ یش و حساس و باز بودن نسبت به واژگان نهایی یگران؛ آگاهی نسبت به این مهم که استدلال های زبانی و گفتارهایی که به کار می برد هیچ گاه به طور مطلق باعث نخواهد شد که دیگر شک و شبهه نکند؛ آگاهی نسبت به این امر که هر زمان که نظریه ای و فلسفه ای را ارائه کند، این نظریه ها و گفتارهای فلسفی قدرتی ورای او و مستقل از او ندارند و باور به آن نظریه و فلسفة او را لزوما به حقیقت نزدیکتر نمی کند، بلکه این اوست که چنین باوری دارد و اگر در این میانه جدالی درگیرد، جدال میان کهنه و نو است ، نه جدال میان حقیقت و خطا.
ـ جامعه آرمانی در مدینه فاضله لیبرال، جامعه ای است که در آن قلمروهای «عمومی » و «خصوصی » به دقت از یکدیگر متمایز شده باشند، جامعه ای که به هر فرد یا جماعت امکان می دهد تا آزادانه به دنبال «انواع مختلف امور جزئی و کوچک » بگردد که «بر حول آنها بتواند خیال و حیات خویش را متمرکز سازد»، جامعه ای که کارکرد قوانین اجتماعی در آن به مجموعه ای از قوانین بی طرف و خنثی تأویل می گردد که آزادی خودآفرینی افراد را با پشتیبانی از یکیک آنان در برابر دست درازیهای خشونت آمیز به قلمرو خصوصی شان تضمین کند (ژیژک ، ١٣٨٤: ٢٩٣ـ ٢٩٤)."