چکیده:
چگونگی دستیابی بشر به حقایق ثابت و مشترک، مسئلهای اساسی است که آگوستین در مباحث معرفتشناختی با آن مواجه بودهاست. وی در تبیین این مسئله از تئوری اشراق کمک میگیرد. عبارات دو پهلوی آگوستین در توضیح معنا و محتوای اشراق، عمدتا مخاطب را با این مسئله مواجه میسازد که آیا اشراق نزد آگوستین همان قابلیت طبیعی عقل در ادراک است یا به دخالت امری الهی خارج از عقل در ادراکات بشری اشاره دارد. در این مقاله ضمن طرح دیدگاههای مختلف در باب تفسیر نظریة اشراق در آگوستین، تلاش کردهایم تا تفسیر مطرحشده از سوی ژیلسون را بهعنوان یکی از مهمترین شارحان آگوستین موردبررسی قرار دهیم که معتقد است آگوستین در فرایند شناخت بر هر دو بعد، یعنی قابلیت ذاتی عقل از یک سو و فعل اشراقی الهی از سویی دیگر تأکید داشتهاست.
خلاصه ماشینی:
"وی ایـن تقسیم بندی را متأثر از کلام پولس قدیس ٣ مطرح میکند و نتیجۀ کارکرد عقل در شناخت حقایق لایتغیر و ابدی و نیز ادراک کلیت و ضرورت در گزاره های منطقی، ریاضیاتی، مابعدالطبیعی و اخلاقی را حکمت و فعالیت عقل در صدور احکام ضروری و یقینی دربارة اشیاء مادی و متغیر را بر مبنای حقایق غیر مـادی و تببین نظریه اشراق در آگوستین با تکیه بر آثار ژیلسون 147 (The Explanation of Augustine's Illumination Theory Based on .
ذهن چگونه قادر به ادراک کلیت و ضرورت در گزاره های منطقی، ریاضیاتی، مابعدالطبیعی و اخلاقی در حوزة حکمت است و چگونه میتواند در حیطۀ علم ، دربارة اشیاء مادی و متغیر احکامی جزمی و یقینی صادر کند؟(آگوستین ، ١٣٧٩، ص ٢٢٠) آگوستین در جریان تأملات اش به این نکته میرسد که عقل در هنگام صدور احکام یقینی، به معیارها و حقایقی ثابت دسترسی دارد که بر مبنای آن میتواند دست بـه صـدور احکـام کلـی و ضـروری بزنـد.
,Schumacher) 2009, p 18) از آنچه گفته شد میتوان این گونه نتیجه گرفت که معرفـت بشـری در آگوسـتین ، مـاهیتی تشـکیکی دارد که پائین تـرین سـطح آن همـان ادراک مؤلفـه هـای کلیـت و ضـرورت در قضـایای یقینـی اسـت ؛ سطح بعدی، ادراک خود مفـاهیم کلـی و ضـروری و بـه عبـارت دیگـر درک مفـاهیم معقـول اسـت کـه تببین نظریه اشراق در آگوستین با تکیه بر آثار ژیلسون 159 (The Explanation of Augustine's Illumination Theory Based on ."