چکیده:
رنگ ها در به تصویر کشیدن تجربه های شاعران و افکار درونی شان نقش به سزایی دارند و بر معانی و مفاهیمی دلالت می کنند که شاعر در تجربه ی شعری خود با آن ها مواجه شده است یا در اندیشه ی خود می پروراند. این جستار بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی و بررسی متون شعری این شاعر نابینا، به رمزگشایی رنگ ها و دلالت های آن ها در اشعار این شاعر برسد که برای بیان افکار وی در بیداری امت عربی مدد جسته است . حال این که بسامد کدام رنگها با دلالت های نمادین در موضوع مقاومت و بیداری در شعر وی بیشتر است ؟ و شاعر در تصویر آفرینی هایش چه دلالت هایی به این رنگها بخشیده است ؟ نکاتی است که در این جستار مورد نظر است . "عبدالله بردونی " شاعر نابینای معاصر یمنی ، مانند دیگر شاعران عرب ، از ظلم حاکمان مستبد عرب در رنج است و برای پیشرفت و تعالی امت عربی و بیداری آنان از خواب غفلت میکوشد و با تکیه بر خیال شعری خود، از رنگ ها نمادهایی منحصر به فرد می سازد. وی برای بیان مفاهیمی چون شهادت و جانفشانی و نیز برانگیختن شوق مبارزه در هم میهنانش از رنگ هایی که نماد قیام و امید هستند بهره برده و از رنگ هایی که دلالت یاس و ناامیدی دارند بیزاری می جوید.
خلاصه ماشینی:
"بردونی می گوید: صنعاء مانند زرد آلو ایستاده مرد، تا تولد سبز به شمار بیاید، یعنی زردآلو نخواست که رنگش زرد شود و قبل از اینکه زرد شود و برسد، به مرگ رسید، اما در بیت بعد می آورد: مرطوب می شود و خشک می شود تا مرطوب شود و بدرخشد و می درخشد تا زرد شود و چنانچه از عنوان این قصیده هویداست شاعر در اینجا به نوعی تناقض گویی دچار شده است که یک بار از رنگ زرد معنای خشکسالی و بار دیگر معنای درخشندگی را به ذهن می آورد، گویی با آوردن کاربردهای متناقض ، به نوعی به خدعه و نیرنگ و گویی به ناامیدی اشاره می کند و مراد از صنعاء مردم آن شهر است که برای نجات میهن خود تلاش نمی کنند و شاعر از حرف روی "راء" و تکرارش بر زبان به هنگام تلفظ و فعل مضارع (تصفر) مدد گرفته که هر دو اسلوب ، دلالت بر استمرار امر و دامنه دار بودن آن دارد (ر."