چکیده:
رویآورد سیاسی امام سجاد (ع ) در مقاطع مختلف زندگی، از جمله در شـورش مـدنیان علیه دستگاه حاکمیت اموی از مسائل مهم سـیره آن حضـرت اسـت . او کـه در سـنین جوانی، شهادت سخت نزدیکان و اسارت خاندانش را دیده بود، در ادامه زندگی خـویش الگوی رفتاری ویژه ای را دنبال کرد، به ویژه آنچه در مواجهه با سیاست خودکامانه یزیـد از خود بروز داد. امام به رغم انتظار اولیه ، نه تنها با دستگاه حکومت اموی مقابلـه نکـرد، بلکه در اعتراض های مردمی علیه حاکمیـت نیـز ورودی نیافـت و بـه تعبیـر امروزیـان سیاست عدم مداخله در پیش گرفت و به عنوان دانشمندی پارسا و پیشوایی زهدپیشـه ، بیشتر اوقات خویش را با انجام دادن کارهایی سپری کرد که بـا ذهنیـت مـردم زمانـه و ادوار دیگر همسازی نداشت . این مقاله بر آن است تا ضمن تبیـین رفتـار امـام ، مبنـای مواجهه ایشان با قضایای پیش آمده را بکاود و رویآورد سیاسـی ایشـان را، بـه ویـژه در واقعه حره ، تبیین کند. فرضیه نوشته آن است که امام با روحیـه ای مسـالمت آمیز، بـرای حفظ کرامت انسانی، صیانت از جان آدمیان و تحکیم جامعه انسانی، چنـین سیاسـتی را برگزیده بود.
خلاصه ماشینی:
واقعه حره ، چنان که به کوتاهی ذکر شد، در نگاهی اولیه ، قیامی علیه دستگاه تبعـیض و ستم بود و طبعا اقتضا می کرد بزرگان مدینه با آن همراه شوند، اما با همه گستردگی و فراگیری، دسته ای از نامبرداران از آن فاصله گرفتند؛ افرادی چون عبدالله بن عمر فرزنـد خلیفه دوم ، عمرو بن عثمان فرزند خلیفه سوم ، محمد بن حنفیـه فرزنـد امـام علـی (ع ) خلیفه چهارم ، علی بن عبدالله بن عباس فرزندزاده عموی پیامبر (ص )، و در رأس همـه اینان امام سجاد زین العابدین (ع ) فرزند امام حسین (ع ) کـه اغلـب مـردم مدینـه ، بلکـه جهان اسلام ، به ایشان توجه داشتند و احترام خاصی برایشان قائـل بودنـد، و بـیگمـان می توانست مانند پدر خود سردمداری قیام علیه یزید را به دوش بکشد، اما چنین نکـرد.
اینکه به راستی چرا امام سجاد (ع ) چنین سیاستی را پیشه کرد، پرسشی بنیادین است که پاسخ گویی بـه آن نیازمنـد دو چیـز اسـت ؛ یکـی انگیزه یا انگیزه های مدنیان در ایجاد شورشی علیه دسـتگاه حاکمیـت کـه میـزان ارج و اعتبار قیام را نشان می دهد؛ و دیگر رویآورد سیاسی امـام در رویـارویی بـا آن ، کـه در پرتو مسئولیت و اهداف آن حضرت باید دیده شود.