چکیده:
هدف این مقاله ، بررسی کانون از دو بعد آواشـناختی و واج شـناختی در جمــلات خبــری زبــان فارســی اســت . در راســتای ایــن هــدف ، ساخت های ازپیش تعیین شده ای را که پنج گویشور حاضر در تحقیـق در شرایط آزمایشگاهی تولید کردند، بـا اسـتفاده از نـرم افـزار پـرت مورد تحلیل قرار دادیم . نتـایج حاصـل از بررسـی داده هـا، حـاکی از این است که به لحاظ آواشناختی، میانگین میزان دیـرش و بسـامدپایه عناصر کانونی بیشتر از معادل آنها در جملات فاقـد کـانون اسـت . از طرفی دیگر، مقایسه میانگین دیرش و بسامدپایه عناصر پیش کانون و پس کانون در مقایسه با معادل آنها در جملات فاقـد کـانون ، تفـاوت
خلاصه ماشینی:
"امـا از نظـر آوایـی ، 1 Gussenhoven 2 Liberman 3 Beckman 4 Hirschberg 5 Price 6 Silverman 7 Wightman 8 Scarborough 9 higher 10 intonational phrase 11 pitch accent 12 nuclear pitch accent (NPA) 13 deaccenting دیرش ١ کلمۀ کانونی بیشتر مـی شـود، در حـالی کـه کلمـات قبـل و بعـد از کلمـۀ کـانونی ، معمولا کوتاه تر تولید می شوند (همان جا).
هرکدام از این گروه ها در پیوند با یـک انگـارة آهنگـی خاصـی هسـتند، از ایـن رو، گـروه 1 sonorant 2 pitch contour 3 Jun 4 Scarborough 5 Arbisi-Kelm 6 hierarchically structured prosodic model 7 intermediate phrase آهنگی به وسیلۀ نواخت مرزنمـای %L یـا %H کـه بـرروی هجـای پایـانی قـرار مـی گیـرد، نشان گذاری مـی شـود.
سازة کانونی در این جملات از یک گروه تکیه ای مجزایی تشکیل شده اسـت کـه دارای نواخـت مرزنمـای «l» مـی باشـد و ایـن نواخت مرزنما باعث می شود که تمام عناصر بعد از خـود را تـا پایـان گـروه آهنگـی در بـر بگیرد.
از آنجا که گروه های تکیه ای در جمـلات خبـری فاقـد کـانون ، از الگـوی *H(L+) پیروی می کنند، در نظر گرفتن *H^(L+) بـرای گـروه هـای تکیـه ای کـانونی از آن جهـت است که نواخت (H) در سازة کانونی (که برروی هجای تکیه بـر واژگـانی قـرار مـی گیـرد) بسیار زیر می باشد و در مقایسۀ بـا همتـای غیرکـانونی خـود کـه دارای نواخـت زیـر اسـت ، تفاوت معنی داری را نشان می دهد."