چکیده:
این مقاله به بیان دیدگاه ها درباره معنای «ذاتی » در حسن و قبح ذاتی و رابطـه ایـن معـانی بـا یکدیگر می پردازد. بنا بر یک قول ، این ذاتی «شبیه ذاتی باب ایساغوجی »است ؛ البته اگر بپذیریم در جایی که محمول ذاتی موضوع است ، لازم نیست موضوع از ماهیات و دارای جنس و فصـل باشد، بلکه می تواند از مفاهیم غیرماهوی و دارای محمولی به منزله جنس و فصل هم باشد. اگـر حسن و قبح عرضی ذاتی و از لوازم ذات موضوع باشد، «ذاتی باب برهان » خواهـد بـود. زمـانی «شبیه ذاتی باب برهان » است که ذاتی را مناسب حوزه اعتبار بدانیم نه قلمـرو تکـوین . «حمـل ذاتی اولی » است اگر حسن و قبح با موضوعش اتحاد مفهومی داشـته باشـد. ذاتـی بـه معنـای «عقلی » یعنی عقل به طور بدیهی حسن و قبح را درک می کند. ذاتی به معنای «واقعـی » یعنـی حسن و قبح مبتنی بر مصلحت و مفسده واقعی اسـت . ذاتـی بـه معنـای «علـی » یعنـی اینکـه موضوع علت تامه برای حکم حسن و قبیح است . ذاتـی بـه معنـای «اسـتقلالی » همـان عـدم وابستگی حسن و قبح برخی افعال به افعال دیگر است . ذاتی به معـانی شـبه بـاب ایسـاغوجی ، عقلی ، واقعی ، علی ، استقلالی و حمل ذاتی با هم سازگار و قابل جمع اند. هـر یـک از دو معنـای ذاتی باب برهان و شبه آن با معانی عقلی ، واقعی ، علی و استقلالی سازگار است . اگرچه خود این دو معنا با هم و نیز هر کدام با حمل ذاتی جمع نمی شوند. به نظر مـی رسـد ذاتـی بـاب برهـان درست باشد که دراین صورت ، حمل شایع صناعی خواهد بود.
This article deals with theories concerning the meanings of 'essential' in essentially good and bad and their relations with each other. Based on one theory، essential here means the same as that in isagogics، provided we accept that it is not necessary for a subject whose predicate is an essential part of it، to be an essence with genus and differentia. It can instead be a non-essence concept with a predicate tantamount to genus and differentia. If good and bad are among the essential properties of a subject then the 'essential' will denote the essential used in isagogics. 'Essential' will mean the essential of isagogics only when 'essential' is regarded as something 'considered' not as something ontological. A predication will be deemed as 'primarily essential' when good and bad are conceptually the same as their subjects. When essential means rational it implies that it is reason that understands the good and bad and when essential is used in the sense of real، it implies that good and bad are based on real expediency. Essential، however، when used as 'independent' it indicates that the good and bad of certain acts do not depend on the good and bad of other acts. Essential in the sense similar to what used in isagogics is reconcilable with rational، real، causal، independent and predicatively essential. The two meanings of essential in isagogics and essential similar in meaning to essential in isagogics are reconcilable with essential in the sense of rational، real، causal and independent، though these two meanings of essential cannot be reconciled with each other just anyone of them cannot be reconciled with the essential predication. If essential means the essential in isagogics then the predication will be a common one.
خلاصه ماشینی:
"در پایان ، اگرچه آیت الله جوادی به نوع حمل در این قضایا تصریح نکرده ، می تـوان از عبارات دیگر ایشان استفاده کرد که چون حسن و قبح ذاتی افعال به معنای ایساغوجی یـا شبه آن نیست ، پس اتحاد مفهومی بین آنها برقرار نبوده و حمل این قضـایا بایـد از قبیـل حمل شایع صناعی باشد که موضوع و محمول صرفا اتحاد وجودی دارند.
بررسی : دو نکته قابل توجه است : اول آنکه چگونه ممکن است حسـن و قـبح ذاتـی عدل و ظلم به معنای ایسـاغوجی نباشـد، امـا قضـیه تحلیلـی باشـد؟ دوم آنکـه مـراد از اعتباری بودن حسن و قبح و نیز عدل و ظلم چیست ؟ آیا اعتباری صرف انـد بـه نحـوی کـه هیچ ارتباطی با واقع ندارند؟ چون پاسخ هر دو مسئله به نوع مبنای اخذ شده و اصـطلاح وضع شده بستگی دارد، جای بحث و نقد ندارد.
بنابراین ، اگر دایرة تکوین و واقعیت را شامل امور واقعی و امـور مبتنـی بـر واقـع بـا هم بدانیم ، آنگاه مفاهیم اخلاقی باواسطه و غیرمستقیم از امور واقعـی شـمرده مـی شـود و ذاتی بودن حسن و قبح برای عدل و ظلم نیز از قبیل ذاتی باب برهان خواهد بـود کـه بـه مطلق امور عینی و تکوینی مربوط می شود، نه اعتباری ، تا لازم باشد عنوان دیگری به نـام ذاتی اعتباری وضع کنیم .
روشن است که بنا بر بیان فوق - کـه حکـم بـه حسـن عـدل و قـبح ظلـم از ناحیـه حکم کننده است ، نه منتزع از ذات موضوع - ذاتی به معنای علی هرگـز نمـی توانـد ذاتـی باب ایساغوجی باشد؛ چون حسن و قبح ، جنس یا فصل عـدل و ظلـم نیسـت ."