چکیده:
هماکنون طرحی و اجرای برنامههای آموزشی گوناگون برای کارکنان درسازمانهای مختلف بسیار متداول است.اما نکته بسیار بااهمیت در این مورد،ارزیابی دقیق از نیازهای واقعی کارکنان به آموزش است.چرا که در غیر این صورت سرمایههایسازمان صرف مواردی خواهد شد که هیچ تاثیری بر میزان تحقق اهداف و اثربخشی آن نخواهد شد. در این مقاله پس از بررسی متداولترین رویکردهای لرزیابی نیازهای آموزشی سعی شد بر هماهنگی و انطباق اهداف برنامههای آموزشی کارکنان با اهداف و راهبردهای سازمان تاکید شود.
خلاصه ماشینی:
"خواستههای آموزشی،دانش و مهارتهایی هستند که کارکنان فکر میکنند به آنها نیاز دارند و ممکن است ضرورتا با شغل آنها مرتبط نباشد،اما نیازهای آموزشی دانش و مهارتهایی هستند که کارکنان برای بهتر انجام دادن کارها و وظایف خود و یا تغییر و اصلاح فعالیتها و روندهای شغلی به آنها نیاز دازند و در غیر این صورت عملکرد آنها از کیفیت لازم برخوردار نخواهد بود.
بدون تردید همهسازمانهای بزرگ و کوچک به دلایل گوناگون به آموزش کارکنان خود نیاز دارند که مهمترین آنها عبارت است از: بهبود عملکرد یا تغییر فرآیند/سازمان آمادگی برای بهبود جهتدهی کارکنان جدید کاهش زمان یادگیری کارکنان افزایش کیفیت کار کاهش نقل و انتقال نیروی کار کاهش حوادث در محل کار حل مسایل و مشکلات رقابتپذیر باقی ماندن(5) ''''چو"و دیگران(6)(1999)علاوه بر دلایل بالا،عوامل زیر را مطرح کردند: در آغاز تمامی فعالیتهای توسعه برخورد با مسایل و مشکلات برخورد با شرایط اجتماعی/بازار جدید اما چرا ارزیابی نیازهای آموزشی کارکنان تا این حد از اهمیت برخوردار است.
1 در این بخش ذکر دو نکته مهم بسیار ضروری به نظر میرسد: 1-اگر چه این مدلهای ارزیابی ممکن است برای امروز مناسب باشد،اما با این پیشرفت مدلهای ارزیابی جدید(مثلا تاکید بر پیوند آموزش با رهبردهایسازمان و پیشبینی چگونگی افزایش اثربخشیسازمان در آینده از طریق آموزش و توسعه در محیط کسب و کار در حال تغییر امروزی)قطعا برای آینده مناسب نخواهد بود.
البته ذکر یک نکته بسیار اساسی ضروری به نظر میرسد که داشتن رویکرد راهبردی در این زمینه بخصوص در دنیای متغیر و رقابتی امروزی برایسازمان حیاتی است،چرا که در غیر این صورت نه تنها سرمایههایسازمان به هدر خواهد رفت،بلکه کارکنان نیز انگیزه خود را برای بکارگیری دانش و مهارتهای آموخته شده از دست خواهن داد."