چکیده:
سالیان درازی است که در معنا، مفهوم و ارتباط یا عدم ارتباط دو واژة «آموزش» و «پرورش» میان صاحبنظران تعلیموتربیت، بحث و گفتوگوی فراوان در گرفته و هر یک نظراتی دارند که قابل تامل است. با در نظر داشت این مسئله، نکاتی در زمینة تعلیموتربیت کودکان به اطلاع خوانندگان محترم میرسد.اگر «آموزش» را از مقولاتی بدانیم که تحقق آن به تغییر رفتار در متربی منجر میشود (دکتر سیف، نقل به مضمون از کتاب روانشناسی تربیتی) در حقیقت، از همان مفهوم «تربیت» در مبانی نظری سند تحول در آموزشوپرورش یاد کردهایم و در اینصورت است که دیگر اختلافنظری در این زمینه وجود نخواهد داشت. اما اشکال از آنجا ناشی میشود که برخی، «آموزش» را صرفا دانایی و انتقال اطلاعات بدون طی کردن فرایند هضم و درک و تفکر معنا میکنند و «پرورش» را نیز توانایی و مهارت و رفتار در پس آن دانایی میدانند. بهعبارت دیگر، تقریبا همة این صاحبنظران معتقدند که آموزش، مقدمه و لازمة پرورش است.با توضیحات بالا بهنظر میرسد انتخاب کلمة «تربیت» در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش میتواند پایانبخش همة این منازعات لفظی باشد و شاید از معادل آن در زبان انگلیسی (education) نیز همین مفهوم استنباط میشود.به راستی، آیا بدون آموزش (یاد دادن) چیزی و مفهومی به متربی، قبل از طی کردن فرایندی مشتمل بر اموری از قبیل مشاهده، تمرین، تامل، تفکر، درک، باور و...، میتوان همان مفهوم را در متربی پرورش داد؟ برای مثال، آیا قبل از اینکه تعریف و مفهوم نظم و نیز آثار و فواید آن را به متربی بیاموزیم و در پی آن فرایندی را طی کنیم و موضوع را به بحث بگذاریم، آثاری از آن را در جامعه و نظام خلقت به او نشان دهیم و یا تمرینی را در این زمینه پیشنهاد دهیم و از قالبهای متنوعی همچون نمایش، شعر، قصه، بازی، کاردستی، نقاشی، مشاهده و... برای تفهیم و تعمیق موضوع بهرهگیری کنیم، میتوانیم از نهادینه شدن رفتاری در او اطمینان یابیم؟آری، در کودکان پیشدبستانی که هنوز به مراتبی از تفکر انتزاعی دست نیافتهاند، گاه میتوان از روش مهندسی معکوس بهره برد. برای نمونه، هنگامی که قصد داریم ضرورت توجه به محیطزیست و حفظ و نگهداری و استفاده صحیح از منابع طبیعی مثل آب، هوا، زمین و گیاهان را به کودکان بیاموزیم، شاید آموزش و توضیحات مقدماتی در گام نخست، ضروری و حتی مفید نباشد اما میتوانیم با استفاده از شیوههای غیرمستقیم و بهرهگیری از قالبهای یاد شده مثل داستانگویی و شعرخوانی و بحث و گفتوگو، کاری کنیم که کودکان، خود به موضوع پی ببرند و به باور و عمل رهنمون شوند. البته شکی نیست که این نیز، نوعی آموزش است و از اینجاست که میگوییم اصلا جدایی دو مفهوم «آموزش» و «پرورش» از یکدیگر غیرممکن و غیرمنطقی است و اینها دو روی یک سکهاند.البته این را نیز نباید فراموش کرد که چنانچه آموزشهای نظری و انتقال اطلاعات، پس از مقدمات، رها شوند و فرایند تکاملی خود را طی نکنند، همچون غذای ناپخته، تاثیر لازم را بر متربی نخواهند داشت.ورود مربیان محترم و صاحبنظران گرانقدر به این عرصه و نقد و بررسی علمی موضوع توسط عزیزان مورد انتظار و سپاسگزاری است
خلاصه ماشینی:
اگر «آموزش» را از مقولاتی بدانیم که تحقق آن به تغییر رفتار در متربی منجر میشود (دکتر سیف، نقل به مضمون از کتاب روانشناسی تربیتی) در حقیقت، از همان مفهوم «تربیت» در مبانی نظری سند تحول در آموزشوپرورش یاد کردهایم و در اینصورت است که دیگر اختلافنظری در این زمینه وجود نخواهد داشت.
، میتوان همان مفهوم را در متربی پرورش داد؟ برای مثال، آیا قبل از اینکه تعریف و مفهوم نظم و نیز آثار و فواید آن را به متربی بیاموزیم و در پی آن فرایندی را طی کنیم و موضوع را به بحث بگذاریم، آثاری از آن را در جامعه و نظام خلقت به او نشان دهیم و یا تمرینی را در این زمینه پیشنهاد دهیم و از قالبهای متنوعی همچون نمایش، شعر، قصه، بازی، کاردستی، نقاشی، مشاهده و...