چکیده:
یکی دانستن قانون و قاعده ی حقوقی، نشان از رویکرد تحققی دولتی در مبنای التزام آوری قاعده ی حقوقی داشته، به یکی انگاشتن حقوق و قانون منجر شده، می تواند نوعی عدالت دولتی و به دنبال آن، تفسیر لفظی از قانون را تنیجه دهد. با این وجود، آیا می توان با تأکید بر تفکیک قانون از قاعده ی حقوقی، زمینه ی عبور از عدالت دولتی به عدالت عرفی یا عدالت شرعی را ایجاد و بدین ترتیب، تفسیر قضایی را از چارچوب تفسیر لفظی رهانیده، به سمت تفسیر مبتنی بر اصول حقوقی سوق داد؟ به نظر می رسد چگونگی تفسیر قضایی در هر نظام حقوقی، به چیستی عدالت حقوقی در آن نظام حقوقی ارتباط دارد و نوع عدالت حقوقی نیز به چیستی مبنای اعتبار قواعد حقوقی بستگی دارد. صاحب این قلم سعی کرده با اتخاذ روش تحلیلی و تحققی و البته نه از نوع دولتی یا کلسنی آن، بر تفکیک قانون از قاعده ی حقوقی و یکی ندانستن آن دو تأکید، با انحصار مبنای اعتبار قاعده ی حقوقی در اراده ی دولت، به ویژه در مدل فقهی-حقوقی ایران، مخالفت و زمینه ی عبور از عدالت دولتی و در نتیجه عبور از تفسیر قضایی لفظی را فراهم آورد.
The Unification of law and legal rule، represents one of the characters of legal positivism on the basis of the legal rule and leads to the unification of law and statute، and can generate state justice and therefore cause the literal interpretation of the law. However، is what we may، by insisting on the distinction of the law and legal rule، cause the ground of the passage of the state justice to the customary justice or divine justice and therefore get rid of the literal interpretation of the rule and move toward a type of interpretation based on the general principles of law? It seems that the quality or the type of the interpretation، in each legal system، depends on the quality or type of the legal justice in the legal system and the type of the legal justice depends on the quality of the foundation of the legal rule. Based on an analytical and positive method، but not on a state method or on that of Kelsen، it supports on the distinction of the law and of the legal rule، refused the monopoly of the state will in the foundation of the legal rule، especially in the legal model Iranian، and provides the ground of the passage of the state justice and therefore of the literal interpretation of the law.
خلاصه ماشینی:
"با اینحال ، اگر قائل به «عدالت » به عنوان هدف نظام حقوقی و عنصر ذاتی و یا حتی عرضی قاعده ی حقوقی باشیم ، با این ابهام مواجه ایم که عدالت حقوقی چیست و چه مفهومی دارد؟ چه عواملی در شکل گیری ماهیت یا محتوای آن دخالت دارند؟ قانون چه جایگاهی در نظام حقوقی برای تحقق عدالت دارد؟ آیا معنای وجود قانون در نظام حقوقی این است که اراده ی دولت منشأ التزام آوری قاعده ی حقوقی بوده و قانون ابزار ایجاد قاعده ی حقوقی است ؟ و بدین ترتیب تنها می توان از « عدالت دولتی » سخن به میان آورد؟ در این صورت ، آیا می توان از قانون انتظار داشت که وسیله ی تحقق « عدالت عرفی »، «عدالت فطری» و یا « عدالت شرعی » باشد؟ می توان گفت تبیین جایگاه قانون در تحقق عدالت به چیستی و ماهیت عدالت حقوقی بستگی دارد؛ با اینحال ، به نظر می رسد این ارتباط دو سویه است و جایگاه قانون و نقش و کارکرد آن در نظام حقوقی، اینکه ابزار بیان ، انتخاب و یا ایجاد قاعده ی حقوقی باشد، در چیستی و ماهیت عدالت حقوقی و به دنبال آن نوع تفسیر قضایی تأثیر گذار است .
Benoit et Guy Haarscher, (2002), Philosophie du droit, Paris, 2e édition, Dalloz 14.
Terré, François, (2003), Introduction générale au droit, Paris, Dalloz, 6e édition."