چکیده:
رابطة تاریخ و روایت از جمله مباحث فلسفة انتقادی تاریخ است. در تاریخهای روائی رخدادها بهعنوان عناصر اصلی با استفاده از رابطهایی ترکیب میشوند. نسبت بین این ترکیب با واقعیت از دغدغههای مهمی است که بسته به مبانی متفاوت معرفتشناسانه بدان نگریسته شده است. به نظر میآید در ارزیابی چنین منابعی، فارغ از تاثیر گریزناپذیر ارزشهای مورخ میتوان از سنجۀ میزان ورود اجزاء داستانی بهره گرفت. به این منظور لازم است نقلهای منابع مختلف با یکدیگر مقایسه شوند تا لایههای داستانی بازشناسی شوند. از این منظر، مقالة حاضر گزارش «تلخیص تاریخ نبیل زرندی» از ماجراهای شب پنجم جمادیالاولی 1260هـ..ق. را بررسی میکند و با مقایسۀ آن با سایر منابع بابی و بهائی نشان میدهد؛ گزارش مزبور در پنج محور مرتبط با ملاحسین بشروئی (شامل: «علت حضور در شیراز»، «آشنایی با باب»، «واکنش به دعاوی باب»، «مباحثه با او» و «دلیل ایمان آوردن به وی») دستخوش داستانی کردن شده است.
History - narrative interaction is one of the most important issues have being discussed in critical philosophy of history. A historian normally compiles the historical events، as the essential parts of history recording، and imports them besides some connectors through a narrative structure. The existing relation between such a narrative and the reality is of considerable concerns which are explored based on different epistemological approaches. Regardless of inevitable influence of historian’s values on his historiography، it seems possible to evaluate such works with the amounts of fictional elements in the narrative as a measure. To achieve this aim، one should compare various descriptions of a specific historical event، to recognize its historical information out of its fictional layers. This article deliberates the “Nabil Zarandi`s précis History” from this standpoint. As a case study، it concentrates on its narrative style of the first meeting of Mulla Hossein’s Bushrui and Mirza Ali Mohammad Shirazi (Known as Bāb) in 23 May 1844 (the 5th day of Jumada al-Oola 1260 A.H)، which is recognized as one of the milestones in the history of Babi/Bahai movements. Comparing this narration with other historical evidences makes it clear that “Nabil Zarandi`s précis History” was organized in five issues of “the reason of Bashrui’s presene in Shiraz”، “his previous acquaintance with Bāb”، “his initial encountering with Bāb’s claims”، “the time they discussed each other”، and finally، “the reason of Mulla Hossein’s trust in Bāb” and contains some differences which can be considered as a good example of historical narration.
خلاصه ماشینی:
"او شخصا به سراغ برجسته ترین شاگردان سید رشتی در عراق میرود و چون مطلوب خویش را نزد آنان نمییابد، عازم کرمان میشود تا حاج محمدکریم خان کرمانی را به عنوان یکی از شاگردان مشهور سید کاظم رشتی از نزدیک ملاقات کند و در صورت احراز توانایی علمیاش ، به زعامت وی سر بسپارد؛ برخلاف آن چه تلخیص تاریخ نبیل مدعی است ، او نه به خاطر اموری ماورایی ، احساسی پنهان ، کششی باطنی یا سائقه ای غیبیه و نه در جستجوی «حضرت موعود»، بلکه به این خاطر در شیراز حضور پیدا کرد که این شهر از لحاظ جغرافیایی در موقعیتی قرار گرفته است که برای رفتن از بوشهر به کرمان ، به صورت طبیعی باید از آنجا گذشت (دهخدا، ص ١٤٦٦٨ ذیل مدخل شیراز).
Amanat, p (، اما به نظر میرسد این نقد را به شکلی موجه تر نیز میتوان تبیین کرد که با متون تاریخی نیز تناسب داشته باشد: ظاهرا ملاحسین در هجده سالگی برای درس خواندن از مشهد به طرف کربلا عازم شد (زرندی، ص ٣٥٠) و پیش از آن برای برهه ای در مشهد و بشرویه تحصیل کرده بود؛ آن چه او در مدرسۀ علمیۀ مشهد آموخته بود، به احتمال زیاد دروسی از قبیل صرف و نحو عربی و سایر علوم مقدماتی حوزوی بوده است که باعث محاجه اش با باب شده است .
٥٤ دلیل ایمان آوردن ملاحسین تلخیص تاریخ نبیل نقل میکند که ملاحسین بر اساس گفتاری از سید کاظم رشتی بزرگ ترین دلیل بر عظمت مقام و جلالت شأن و صدق ادعا را در این میدانسته است که شخص مطلوب سورة یوسف را به طرزی بدیع ، به صرافت طبع و به صرف ارادة مطلقۀ خویش بدون آن که کسی از آن حضرت درخواست کند، تفسیر کند (همان ، ص ٤٧)."