چکیده:
بحث صدق تجربههای عرفانی از مهمترین موضوعات عرفانپژوهی عصر حاضر است. وقتی تجربهای صادق نباشد، کاذب خواهد بود. صدق و کذب گزارههای حاصل از تجارب عرفانی به نظریهای که در باب نحوۀ وقوع تجربه و نیز در باب صدق انتخاب شده است، بستگی دارد. این نوشتار دیدگاه علامه طباطبائی و استیون کتس در مورد خطا در تجارب عرفانی را مقایسه میکند و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام شده است. علامه طباطبائی در باب صدق نظریۀ مطابقت را پذیرفتهاند. در تجربههایی که از نوع علم حضوری است، خطا روی نمیدهد و در تجربههایی که از نوع علم حصولی است، در خود تجربه خطا روی نمیدهد، بلکه خطا به سبب استناد درک یک قوه به قوۀ دیگر روی میدهد؛ یعنی خطا در تفسیر تجارب روی میدهد؛ اما استیون کتس تجارب عرفانی را حاصل پیشزمینهها، انتظارات و ساختار وجودی انسان میداند و وقوع تجربۀ خالص را نمیپذیرد. چون شبکۀ مفهومی عارف در فرهنگهای مختلف متفاوت است، پس افراد مختلف تجارب گوناگون دارند. از لوازم این نظریه آن است که خطا زمانی در تجارب عرفانی روی میدهد که یک عارف، تجربهای داشته باشد که فراتر از شبکۀ مفهومیاش باشد و البته از نظر کتس چنین تجربهای روی نمیدهد. پس خطا در تجربهاش روی نمیدهد.
خلاصه ماشینی:
"در تجربهای که از نوع علم حضوری است، خطایی رخ نمیدهد؛ زیرا وجود معلوم برای عالم حاضر است؛ اما در تفسیری که از علم حضوری میشود، ممکن است خطا روی دهد که عارف باید دقت کند، تجربهاش را از تفسیرهای مقارن آن جدا کند تا دچار لغزش نشود (مصباح یزدی، 1383، ج1، ص157)؛ اما در تجربهای که از نوع علم حصولی است، اگر نظریۀ نخست در باب نحوۀ رخداد تجارب عرفانی را بپذیریم، خطا به صورت زیر در تجربه راه مییابد: همانطورکه گذشت، ابنسینا تجربۀ عرفانی را حاصل نقشبستن صوری که در عالم غیب است، بر حس مشترک انسان میداند.
اگر نظریۀ دوم را بپذیریم که تجربۀ عرفانی را حاصل ادراک حسی در مراتب مثالی و عقلی- معادل حواس ظاهر- میداند، در این حالت از نظر علامه در خود ادراک، یعنی خود تجربه خطایی روی نمیدهد؛ بلکه خطا در مرحلۀ تطبیق حکم و یافتن محکی است و در این مرحله نیز ممکن است خطا به علت زیر روی دهد: الف) خلط مثال متصل با مثال منفصل: یکی از علل نفوذ خطا در کشف و شهود و معرفت عرفانی، در اثر خلط مثال متصل با مثال منفصل است؛ یعنی آنچه را که یک سالک غیرواصل در عالم مثال متصل خود میبیند، آن را جزو عالم مثال منفصل میپندارد و چون در مثال منفصل، هیچگونه فتور و تفاوت و شکاف و خلأ رخنه ندارد، چنین باور میکند که حق غیرمشوب را دیده است؛ نظیر رؤیاهای غیرصادق که هواجس نفسانی متمثل میشود و بیننده میپندارد که جزئی از اجزای نبوت خبری نصیب وی شده است؛ درحالیکه اوصاف مخصوص وی برایش متمثل شده است."