چکیده:
قرآن حکیم مصداق بارز جامع الکلم است. تکلیم این جامع از خدای سبحان و استماع و دریافت آن از حضرت ختمی نبوت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) است، هوش و گوش پیروان آن حضرت از استماع و دریافت سروش آن جامع الکلم طرفی میبندد. معارف فراوان این جامع وحیانی به علوم قرآنی و معانی آن منقسم اند. گسترش این دو فن مایۀ تدوین جداگانه رشتۀ قرآنشناسی و علم تفسیر قرآن است هرچند بخش مهم ادله قرآن شناسی را خود قرآن در مطاوی آیات خویش بیان نموده و فن تفسیر ضمن تبیین مفاهیم قرآنی آنها را شکوفا میکند. جریان انزال و تنزیل و تفاوت نزول دفعی و تدریجی آن از مباحث روشن قرآن شناسی است و در بسیاری از کتابهای عهده دار فن علوم قرآنی مطرح شده است. آنچه در این نوشتار کوتاه ارائه می شود دو عنصر محوری قرآن شناسی است یکی تمایز بین انزال یا تنزیل به معنای به پایین انداختن و بین انزال یا تنزیل به معنای به پایین آویختن است و دیگری تبیین مسیر نزول و فرود و صراط تنزل آن جامع الکلم است. با روشن شدن این دو عنصر محوری از عناصر علوم قرآنی فرق اساسی تجلی و تجافی معلوم شده و قلمرو فراز و فرود معارف وحیانی روشن می شود. البته این دو عنصر محوری در ضمن چند عنوان ارائه می شود.
خلاصه ماشینی:
"نشان دیگر آویختگی و نه انداختگی وحی الهی آن است که ذیل آن به قداست صدر خود خبر میدهد و زبان آن از قلب خویش میگوید و ندای این حبل متین آویخته آن است که قله رفیع من همچنان نزد مکلم و پیش متکلم موجود است: ﴿بل هو قرآن مجید * فی لوح محفوظ= (بروج/21و22)؛ ﴿والکتاب المبین * إنا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون * وإنه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم= (زخرف/2ـ4)؛ ﴿إنه لقرآن کریم * فی کتاب مکنون * لا یمسه إلا المطهرون= (واقعه/77ـ79)؛ این مطلب سامی نموداری از تفسیر قرآن به قرآن بدون نیاز به معجم قرآنی و مانند آن است زیرا معنای تفسیر یادشده در سیره و سنت بسیاری از تفسیرپژوهان گذشته و حال همانا بررسی کلمات مشابه و الفاظ همگون آیات به یکدیگر است و از رهگذر معجمها نیاز تفسیر آیه به آیه برطرف شده و میشود.
نتیجهگیری اگر نزول وحی همانند نزول باران و برف تجافی گونه بود نه تجلی مآبانه و بهصورت انداختن بود نه آویختن هرگز ره توشۀ اعتصام به آن اوج عروج به مقام لدی الله نبود و این برهان که در قالب قیاس اقترانی مرکب از یک شرطیه متصلۀ لزومیه و یک حملیهای که در آن بطلان تالی صریحا مطرح شد و نتیجۀ فاخر آن بطلان مقدم و اثبات نزول به معنای تجلی است نه تجافی نشان میدهد که ظرفیت اعتصام به آویخته یعنی بهرهوری از نزول به معنای تجلی نه تجافی آن قدر کامل است که انسان سالک در پهنۀ فیض الهی بدون آنکه فیض قطع شود یا مستفیض منقطع گردد میتواند از عمق ملک به اوج ملکوت باریابد و مشترکات فراوان بین بشر و فرشته را تجربه عقلی و قلبی نماید و هرگز ابن سبیل نشده و در راه نماند و از سرعت و سلامت و دقت این سیر و صیرورت در برتری وحی محمدی نسبت به وحی سلیمانی است زیرا سرعت آن فضاپیما ﴿..."