چکیده:
تحقیق حاضر، کوشش بدیعی در راستای بررسی تاثیر نظریه تکامل در قلمرو اخلاق تجربی است. اخلاق تکاملی در دوره معاصر در سه شاخه توصیفی، تجویزی و فرااخلاق قرار دارد. اخلاق تکاملی توصیفی می کوشد باورهای اخلاقی انسان را از منظر تکاملی توصیف کند و بیشترین توفیق را در این زمینه نسبت به دو قسم دیگر دارد. اخلاق تکاملی تجویزی و فرااخلاق برخلاف اخلاق تکاملی توصیفی با اخلاق هنجاری سروکار دارند.
در این مقاله، با بررسی سه شاخه اخلاق تکاملی و تفکیک اخلاق تجربی از اخلاق در معنای هنجاری، معتقدیم که باوجود پذیرش تاثیر بیولوژی بر اخلاق، چالش های جدی در برابر اخلاق تکاملی توصیفی وجود دارد و به نظر می رسد که این فرضیه در برابر نظریه های رقیب توانمندی مانند «تفکر اخلاقی مستقل» تاب مقاومت ندارد. از طرفی این نظریه در تعارض بسیار جدی با مبانی اخلاق دینی است.
This research is a new attempt in order to study the effect of evolution theory in the dimension of empirical ethics. In the contemporary area the evolutionary ethics is in the three branches: descriptive، prescriptive and meta-ethics. The descriptive evolutionary ethics tries to modify human’s ethical believes in the evolutionary aspect and achieves more share from two others part in this ground. Despite the descriptive evolutionary ethics، the prescriptive evolutionary ethics and meta-ethics deal with normative ethics.
In this article، with the study of the three branches of evolutionary ethics and the separation of empirical ethics of ethics in the normative sense، we believe that despite accepting the biological effects on ethics، there are serious challenges to descriptive evolutionary ethics and it seems that this theory beside potential competitor theories، such as the independent moral thinking could survive. However، this theory is very seriously in conflict with the principles of religious morality.
خلاصه ماشینی:
در حاليکه اولا نظريۀ تکامل از فرضيات قدرتمند بيولوژي است که با وجـود ايرادهـاي مهـم ، هنوز بهترين فرضيۀ اين قلمرو محسوب مي شود و ثانيـا تـأثير عوامـل تکـاملي بـر برخـي احساس ها، تمايلات و رفتارهاي اخلاقي ما انکارناپذير است و ثالثا بررسي وتبيـين اخـلاق تکاملي شايد راهگشاي جديدي در حل معضلات برخي نظريه هاي اخلاقي معاصر باشد.
1. Aggression اخلاق تکاملي اين ويژگيها و رفتارهاي برگرفته از آنها را سازگاريهايي مـيدانـد کـه به تدريج در طول ميليون ها سال براي انسان ايجاد شده و او را قـادر سـاخته اسـت کـه بـه داوري هاي اخلاقي نيز بپردازد.
فيلسوفان اخلاق نيز بر اين عقيده اند که برخي باورهاي اخلاقي انسان شايد نشأت گرفته از مثلا غرض ورزي شخصي يا خودکامگي باشد، اما سـعي دارد آنهـا را بـا دلايـل عقلانـي براي خود و ديگران توجيه کند.
البتـه همواره اين امکان وجود دارد که احساس هاي غريزي تکامل يافتـه در نحـوة اسـتدلال کـردن دربارة برخي توجيهات اخلاقـي (بـرخلاف اسـتدلال هـاي رياضـي) تأثيرگذارنـد و پـذيرش مقدمات استدلال اخلاقي را مقيد کننـد (٣٤٥ ,٢٠٠٥ ,Armstrong –Sinnott )؛ امـا برخـي باورهاي اخلاقي ما به گونه اي است که به سختي ميتوان پـذيرفت کـه تحـت تـأثير عوامـل تکاملي باشند؛ مثل اين باور که ما بايد توليد مثل خود را کم يا متوقف کنيم يا حتي تـن بـه فقر دهيم تا به ديگران (حتي بيگانگان و نه خويشاوندان ) کمک کنيم .