چکیده:
یکی از موضوعات اساسی مطرح در خیزش های خاورمیانه ، مشخص کردن نـوع جنـبش هاسـت . عده ای تحولات اخیر را «انفجار ناکامی»، «بهار عربی»، «دموکراسیخواهی»، «بیـداری اسـلامی»، «انفجار مشارکت سیاسی» و... مینامند. مقاله حاضر درصدد مقایسه تفاوت های دموکراسی غربـی و مردم سالاری اسلامی (الگوی انقلاب اسلامی) در قبال خیزش های منطقه است . سـوال اساسـی این است که «وضعیت کنونی منطقه به کدام الگو و مدل شباهت بیشتری دارد و چـه تـاثیری بـر آینده تحولات در منطقه خواهد گذاشت ؟» طبق فرضیه مقاله ، گزاره های عینـی (تـداوم تحـولات خیزش های اسلامی) و انتزاعی (هویت طلبی و تعالیخواهی)، تجسم واقعی مدل انقلاب اسـلامی هستند و نشان میدهند بار دیگر مردم برای تعیین سرنوشت خویش تلاش کرده اند؛ ولی غـرب و امریکا درصدد تغییر نتایج به دلخواه خود هستند. جنبش های اخیر ملت های خاورمیانه را باید بـه مثابه درخواست های سیاسی دانست که در انقلاب مردم ایران سـال ١٣٥٧ تجلـی کـرد. هرچنـد تحولات اخیر موسوم به «بیداری اسلامی» متاثر از انقلاب اسلامی است ، ولی خود بستر مناسـبی برای تقویت مردم سالاری اسلامی در منطقه فراهم خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
"بروز بیداری اسلامی در منطقه نشان از آن دارد که نگرانی غرب و امریکا بیمورد نبوده، زیرا این اتفاقات در کشورهایی اسلامی رخ داده که به طور طبیعی فضایی از ارزشهای اسلامی در آنها جاری و ساری است و خروجی حرکت و قیامی مردمی باید شاخصهایی از ارزشها و تعالیم اسلامی را در خود داشته باشد که در آنها نقش علمای دین و احزاب سیاسی اسلامی برجسته است.
در این پژوهش مبانی و مؤلفههای دموکراسی مد نظر غرب و امریکا و مردمسالاری اسلامی یا الگوی انقلاب اسلامی مقایسه شده است تا نشان داده شود که شکل امروزین خاورمیانه متأثر از فضای غرب و امریکایی است یا منشأ اسلامی و مردمی دارد که خود شباهت نزدیکی به الگوی انقلاب اسلامی دارد؟ بیداری اسلامی در خاورمیانه کنونی همانند انقلاب اسلامی ایران در دهه 1350 است، چون درخواستها و بسیاری مبارزات داخلی و خارجی شباهت به انقلاب اسلامی دارد و با منافع امریکا و غرب در تضاد است.
جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان تنها قدرت منطقهای که از تغییر نظم پیشین در خاورمیانه سود میبرد، در تلاش است با حمایت معنوی خود از جنبشهای مردمسالارانه اسلامی در خاورمیانه، ضمن نفی ساختارهای فردگرایانه مرتجع عرب، از میزان نفوذ غرب به ویژه امریکا، به عنوان متحد و حامی کلیدی این کشورها، بکاهد که ناخودآگاه سبب کاهش ضریب امنیتی کشورهای محور سازش و همچنین مانع انحراف خیزشهای مردمی توسط امریکا و کشورهای غربی خواهد شد ( Friedman, 2001: 1)."