چکیده:
آموزش زنان به عنوان سرفصل مهمی در وضعیت اجتماعی آنها از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره در سطوح مختلف نخبگانی، سیاستگذاری، قانونگذاری و اجرایی مورد توجه بوده است. تمرکز و توجه به کم و کیف دانش تولیدشده در حوزه آموزش زنان از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، با هدف نمایان سازی روند طی شده در دهه های اخیر، موضوع مورد بررسی این پژوهش است. با استفاده از روش فراتحلیل، پژوهش های انجام شده در این حوزه در بازه زمانی (1357-1394)، در قالب کتاب، پایان نامه، مقاله و طرح ها وگزارش های پژوهشی از طریق جستجو در پایگاه های علمی ـ تخصصی کتابخانه ملی، ایران داک و نورمگز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که توجه به آموزش زنان با تمرکز بر آموزش عالی، اشتغال و مهارت افزایی، بیشترین میزان بررسی را در عرصه پژوهشی کشور به خود اختصاص داده و پیوند میان حوزه آموزش و اشتغال و تمرکز بر آموزش با هدف ایجاد اشتغال برای زنان نقطه برجسته ای است که همسویی عرصه دانشی و اجرایی را آشکار می سازد.
From the beginning of Islamic Revolution، women’s education related to their social status، has been an important subject from the viewpoint of policy makers، administrators، legislators and elites. Present research studied the produced knowledge in the field of women’s education from the beginning of revolution up to now aiming to reveal the trend of the issue.
By using meta-analysis، all relevant researches including books، articles، research reports and dissertations have been examined since 1357 onwards، using data of National Library of Iran، IRANDOC and Noormags.
The results confirm that most of the researches on the field of women’s education have paid attention to the issue of high education، employment and escalating skill. The connection between education and employment is one of the focal points of researches and reveals the alignment of knowledge and the field of administration.
خلاصه ماشینی:
(سند چشم انداز، ١٣٨٣) علاوه بر اين در ايران همسو با تحقق سند چشــم انداز طي ســال هاي اخير در جامعه زنان نيز آگاهي مناسبي در زمينه کسب علم و آموزش رقم خورده اســت که نتيجه آن شــناخت عميق زنان از توانايي و ظرفيت هاي اجتماعي و عزم جدي براي تعيين سرنوشــت خودشان است به نحوي که طي سال هاي اخير، افزايش حضور زنان در آموزش عالي و تأثير آن در رشــد توســعه يافتگي فرهنگي زنان در دوران بعد از انقلاب چشــمگير بوده اســت (شکوري راد و کريمي ، ١٣٨٠: ٣٢) و موجب شــده که اين قشر با کســب دانش در عرصه هاي مختلف اجتماعي ، اقتصادي ، سياســي و فرهنگي حضور و اثرگذاري داشته باشند.
اين دسته از پژوهش ها به دنبال ارتباط ميان آموزش زنان و ميزان بهرمندي آنها در دسترســي به سطوح مديريتي و منابع قدرت قرار داشــته و عموما با تمرکز بر ارتقاء آموزش زنان در سطح آموزش عالي و تحصيلات تکميلي به اين مسئله پرداخته اند (براي نمونه رک : سارجايي دستغيب ، ١٣٧٨ و حسن زاده و حشمتي ، ١٣٨١) در دهه ٥٠ و ٦٠ و حتي اوايل دهه ٧٠ دغدغه اصلي در امر آموزش زنان ، صرفا افزايش رشد کمي حضور زنان و ورود آنها به فضاي آموزش ، علي الخصوص آموزش عالي بوده است ، چرا که تا پيش از آن ، مهم ترين خلأ حاکم بر حوزه مسائل زنان امر آموزش زنان به معناي کسب دانش و تحصيلات ابتدايي و رشد در اين زمينه محسوب مي شده ١٨٤ و لذا در اين دهه ها، برنامه ريزي بر اين محور قرار داشته است .