چکیده:
در دهه های اخیر، الگوی همگون گرایی لیبرالی که آشکارا در دولت های مدرن تجلی می یابد ، مورد
انتقادهای جدی قرار گرفته است، زیرا این الگو تکثر قومی، نژادی، زبانی، مذهبی، فرهنگی و وابستگی
اقلیت ها به گروه های خاص را نادیده می گیرد . پیامد مستقیم این سیاست اجتماعی آن است که
منازعات قومی و فرهنگی نه تنها حل نشده، که فزون تر، توسعه و تعمیق نیز یافته اند . اندیشمندان
چند » سیاسی برای برون رفت یا کاستن از معضلات کنونی پدیده چند فرهنگی و چند قومی ، الگوی
را مطرح کرده اند. در این معنا، الگوی همگون گرای لیبرالی می تواند به یک نیروی بالقوه « فرهنگ گرایی
مساوات طلبانه مجهز شود که گروه های محروم از آن استفاده کنند؛ زیرا همه شهروندان به طور برابر در
حقوق و مسوولیت های شهروندی سهیم هستند. برخی نظریه پردازان لیبرالی در برابر الگوی همگون
گرایی فرهنگی، الگوهایی از چند فرهنگ گرایی لیبرالی را مطرح ساخته اند. در این رابطه، می توان به
اندیشمندان برجسته ای مانند رابرت ای. گودین، ویل کیملیکا و ماریون آی. یانگ اشاره کرد. پرسش
اصلی این مقاله آن است که آیا الگوهای چند فرهنگ گرایی لیبرالی توانایی غلبه بر پیامدهای ناگوار
کاربست الگوی همگون گرایی فرهنگی لیبرالی را دارد؟ در پاسخ ادعا آن است که با وجود تنوع و
گستردگی الگوهای پیشنهادی، شهروندی چند فرهنگی نتوانسته است بر پیامدهای ناگوار کاربست
الگوی همگون گرایی فرهنگی لیبرالی غلبه کرده و به مساله تعلق هم زمان افراد در سطوح مختلف به
گروه ها و پایگاه های اجتماعی متفاوت پاسخ دهد
خلاصه ماشینی:
چند فرهنگ گرایی لیبرالی؛ نگرشی انتقادی دکتر مهدی براتعلیپور*١/ علی زیرکی حیدری چکیده در دهه های اخیر، الگوی همگون گرایی لیبرالی که آشکارا در دولت های مـدرن تجلـی مـییابـد، مـورد انتقادهای جدی قرار گرفته است ، زیرا این الگو تکثر قومی، نژادی، زبانی، مذهبی، فرهنگـی و وابسـتگی اقلیت ها به گروههای خاص را نادیده میگیـرد.
در مقابل ، حقوق چند قومیو نمایندگی را تضمین کننده جذب اقلیت ها درون جامعه سیاسی به حساب میآورد؛ اما این امر نه به وسیله نفی تفاوتهای فرهنگی، بلکه از راه پذیرش این تفاوتها به مثابه بخشی ضروری از یک دولت چند فرهنگی باثبات صورت میگیرد (٣٣-٢٧ :١٩٩٥ ,Kymlicka) او ضمن این که با ارایه مفهوم نمایندگی گروهی در برابر نمایندگی فردی، درصدد است تا زمینه عینی تحقق حقوق اقلیت ها را فراهم کند، با این مسأله مواجه میشود که آیا این نوع نمایندگی با نمایندگی فردی مغایر نیست ؟ در پاسخ به این ابهام کیملیکا خاطرنشان میسازد که ممکن است نمایندگی گروهی در تداوم منطقی نمایندگی فردی تلقی شود تا این طور استدلال شود که این نمایندگی با ویژگیهای فرهنگ سیاسی لیبرالی سازگاری دارد.
گفتار سوم: نگاهی انتقادی به الگوهای چند فرهنگ گرایی لیبرالی آشکار است که همه الگوهای چند فرهنگ گرایی در پی رهایی از انتقاد تاکید بیش از اندازه لیبرالیسم بر حقوق فردی و تقدم اخلاقی فرد بر جامعه (مالهال و سوئیفت ١٣٨٦: ٨٠، ٢١٢؛ گاتمن ١٣٨٦: ٢٣١؛ ٦٤ :٢٠٠٥ ,Szahaj)، تلاش گسترده ای به عمل آوردند تا با طرح اشکال متفاوتی از حقوق گروهی، اقلیت های فرهنگی را در کانون توجه سیاست اجتماعی لیبرالی خود قرار دهند.
"Liberal Multiculturalism: Protective and Polyglot", Political Theory, Vol. 34, No. 3, pp.