چکیده:
بحث واقع گرایی و غیرواقع گرایی از محوری ترین مباحث فلسفه اخلاق است که بر اساس آن می توان مکاتب مختلف اخلاقی را از جهت نقطه اختلاف اصلی شان دسته بندی کرد. در این مقاله سعی بر آن است که نسبت دیدگاه اخلاقی علّامه طباطبائی با واقع گرایی اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد. سوال اصلی در این تحقیق آن است که آیا میان اعتباری دانستن مفاهیم اخلاقی و غیرواقع گرایی اخلاق ملازمه ای وجود؟ اگر ملازمه ای میان این دو نیست، واقع گرایی اخلاقی چگونه بر اساس نظریه ادراکات اعتباری تبیین می شود؟ این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی به این نتیجه رسیده که طبق نظریه اعتباریات، باید و نبایدها انشاء محض نیستند، بلکه انشاء مبتنی بر واقعیت هستند و به لحاظ همان واقعیت ها قابل تحقیق و بررسی می باشند و از این طریق می شود بر آنها حتی برهان هم اقامه کرد.
خلاصه ماشینی:
"پس وقتی می گوییم: فلان انسان زیبا، یا این منظره طبیعت، یا تابلوی نقاشی، زیباست، منظور این است که با طبع و قوای احساسی و ادراکی انسان، ملائمت و سازگاری دارد؛ و در نتیجه، معنای قبح که مقابل حسن است، عدم ملائمت آن موجود و صورت آن، با طبع و قوای ادراکی انسان می باشد؛ سپس این معنا را گسترش داده و در افعال و معانی اعتباری و عناوین اجتماعی نیز به کار برده است و با مقایسه آنها با اغراض اجتماعی، که عبارت از سعادتمندی بشر از زندگی یا بهره مندی و تمتع از حیات می باشد، آن افعال و عناوین را به حسن و قبح متصف نموده است؛ بنابراین، عدالت، نیکی به افراد، تعلیم و تربیت، خیرخواهی و نظایر آنها را شایسته و حسن، و ظلم و عدوان و نظایر آن را ناپسند و قبیح دانسته است (طباطبائی، 1376، ج 5، ص 9ـ11).
4. همان گونه که قبلا هم یادآوری شد، علامه طباطبائی دو معنا برای حسن و قبح بیان کرد: معنای اول حسن و قبح که به معنای ملائمت یا منافرت با طبع فاعل می باشد، با توجه به مثال هایی که خود ایشان می زند، به نظر می رسد هیچ ارتباطی با حسن و قبح اخلاقی ندارد و این همان حسن و قبح نسبی می باشد که از دیدگاه علامه مشترک بین انسان و حیوان می باشد.
علامه با اینکه گزاره های اخلاقی را اعتباری می داند، اما این اعتبار صرف نیست، بلکه اعتباری مبتنی بر واقع می باشد؛ بنابراین، با توجه به همین واقع، حقایق اخلاقی و به تبع آنها اوصاف اخلاقی مثل خوب و بد در عالم وجود دارند و این حقایق و اوصاف از آگاهی و احساسات ما مستقل هستند."