چکیده:
بعد از گذشت 50 سال از گفتمان استبدادی رژیم مبارک مردم توانستند هژمونی گفتمان استبدادی را به چالش بکشند. با سقوط حکومت مبارک، اسلامگرایان اخوان قدرت را به دست گرفتند. یک سال از گفتمان اسلامگرای اخوان نگذشته بود که این گفتمان به علت عدم درک شرایط سیاسی و اقتصادی و به دلیل تأکید بر دانش التقاطی، نداشتن دال برتری همچون رهبری امام خمینی«ره»، نشانهای چون ولایت فقیه و ناتوانی در کنترل مراکز ساختاری قدرت همانند ارتش و نیروهای امنیتی پیشین، نتوانست در جریان تحولات سیاسی مصر 2012-2013 حاکمیت خود را در عرصه سیاسی مصر حفظ کند و در مواجهه با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناکام مانده و به حاشیه رفت. مجموعه این تحولات موجب بیقراری گفتمان حاکم شده و زمینه برای ظهور گفتمان رقیب هر چند از طریق کودتا فراهم گشت. سوال اصلی این است که چه عواملی باعث شد گفتمان اسلامگرای اخوانالمسلمین شکست خورده و زمینه برای ظهور گفتمان سکولار فراهم شود. مقاله حاضر با استفاده از نظریه «گفتمان» به دنبال اثبات آزمون این فرضیه است که اخوانالمسلمین نتوانست با مفصلبندی دقیق دالها حول دال مرکزی، گفتمان خود را هژمونیک ساخته و نظام معنایی مطلوب خویش را در ذهنیت جمعی اجتماع تثبیت کند.
Turkish foreign policy as an emerging middle power in world politics has its own consequences. As Eduard Jordan in his conceptual analysis about middle power in international relations notes، the differences between traditional and emerging middle powers in international relations is indeed a reason on importance of geopolitics and regional security competition in the world which defines the security architecture of world politics in current moment and future. As superpower tries to consolidate its effect and dominance in world regional security complexes، it faces the great regional players which mostly are middle powers in international system. In this article we will analyze the Turkey's position as an emerging middle power dealing with U.S. containment policy on issue of Iran to understand the foreign policy making of emerging middle powers being align with grate powers in stabilization of international system and pursuing their own interests.
خلاصه ماشینی:
یک سال از حضور گفتمان اسلامگرای اخوان در ساحت سیاست رسمی نگذشته بود که این گفتمان به علت«ناکارامدی در تطابق با شرایط سیاسی و اقتصادی»، «فقدان رهبری چترگونه»؛ «ناتوانی در حفظ نهادهای اصلی قدرت پشت گفتمان» و «کنش های عملی متعارض با مبانی گفتمان اسلام گرایی اخوان»، نتوانست در جریان تحولات سیاسی مصر 2012-2013 حاکمیت خود را در عرصه سیاسی مصر حفظ کند و در مواجهه با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناکام مانده و به حاشیه رفت.
سوال اصلی مقاله حاضر این است که فرایند منازعه گفتمان های اسلام گرا و سکولار در تحولات جنبش انقلابی مصر چگونه بوده و چه عواملی باعث ظهور مجدد گفتمان سکولار شد؟ یافتههای مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان سطح کلان(لاکلا و موفه) و سطح خرد (فرکلاف) بیانگر آن است که، اخوانالمسلمین نتوانست با مفصلبندی گفتمانی چترگونه و فراگیر حول دال مرکزی اسلام، گفتمان سکولار را طرد و گفتمان خود را هژمونیک ساخته و نظام معنایی مطلوب خویش را در ذهنیت جمعی اجتماع تثبیت کند.
مقاله حاضر در صدد پاسخ به این سوال اصلی و مهم می باشد که چرا اخوان نتوانست گفتمان خود را در جامعه مصر تثبیت کند و بعد از یک سال دچار فروپاشی شود و گفتمان سکولار چه نقشی در این فرایند ایفا کرد؟ مقاله پیش رو پاسخ این سوال را در ناتوانی گفتمان اخوان برای غیریتسازی ارزشی با فرهنگ غربی، مفصلبندی ضعیف میان اهداف رهبری، مردم، ایدئولوژی و قانون، حول دال مرکزی اسلام میداند.