چکیده:
«انسانشناسی» از مسایل حکمت نظری و «امنیت» از مسایل حکمت عملی است. نگاه متفاوت به انسان در دورههای مختلف تاریخ فلسفة سیاسی، رویکرد متفاوتی از امنیت را به نمایش میگذارد. فلسفة سیاسی کلاسیک، با نگاه کلنگر به انسان، امنیت را نیز در ابعاد مختلفی در فلسفة سیاسی به بحث گذارده است. درحالیکه نگاه جزنگر فلسفة مدرن به انسان، امنیت را به صیانت نفس تقلیل داده است، درحالیکه نگاه جامعنگر به انسان در فلسفه سیاسی اسلامی، منجر به بسط مفهوم امنیت در ابعاد مختلف و حیات دنیوی و اخروی انسان گردیده است. در این نگاه متفاوت، امنیت در برخی مکاتب فلسفة سیاسی، ارزش غایی و در برخی دارای ارزش ابزاری میباشد؛ هرچند در همه مکاتب میتوان امنیت را بهعنوان ارزش حیاتی بهشمار آورد.
خلاصه ماشینی:
"بر این اساس، ضمن تأیید تعاریف فوق، این تعریف از «امنیت» پیشنهاد میشود: امنیت «دفع و رفع احساس درد و ترس نسبت به بعد جسمانی و روحانی وجود انسان، از آحاد ملت و سازمانها و نهادهایی که ادامه حیات فردی و اجتماعی انسان را در آرامش و آسودگی تضمین نموده و او را از هرگونه خطری در تأمین نیازها و نمایش و ترویج ارزشهای انسانی مصون داشته تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت نائل آید».
اما سخن در این مجال، در آن است که چنانکه تقدم هریک از خیرهای عمومی، موجب طراحی نظام سیاسی متفاوت میگردد، توجه به ابعاد مختلف یک خیر عمومی نیز ممکن است منجر به تقدم ارزشهای خاص در یک اجتماع و تولید بایستههای متفاوتی در نظام سیاسی شده و به تبع آن، وظایف خاصی را برای دولتها و تعیین اولویتها به همراه داشته باشد.
نگاه جامعنگر فیلسوفان سیاسی اسلامی به انسان، غایت جامعه و امنیت آن را در تمامی ابعاد، برای رشد فضایل و نیل به سعادت، در مجموع حیات دنیوی و اخروی انسان ارزیابی نموده، بر این باورند که علم، ایمان و عمل ارکانی است که افزون بر تأمین امنیت در تمامی ابعادش، موجب رشد انسانیت به جای انسان خواهد بود.
تفکر فلسفی کلاسیک، که انسان را موجودی ذاتا سیاسی دانسته و دغدغه اصلی این انسان را کسب دانش و فضیلت میپندارد، ضمن توجه به ابعاد وجودی انسان، به تقدم تربیت روح و فضایل آن بر فضایل تن حکم مینماید و با توجه به ابعاد مختلف امنیت، و تقدم برخی بر بعضی دیگر، تأمین امنیت را مستلزم وجود دانش، تربیت، قوانین الزامآور و نظارت دولت میداند."