خلاصه ماشینی:
"وقتی با انقلاب اسلامی تحولی اساسی در وجود آدمی و در فهم و معرفت او به وجود آید، مصالح و منافع برای جامعه معنای دیگری پیدا میکند و متوجه میشود که اگر تصمیم گرفته است به تاریخ خود صورت تازهای ببخشد، کار با خودرأیی پیش نمیرود، بلکه باید بستری را فراهم کرد که تحول در وجود انسانها شکل بگیرد، چون تنها با آرزو کردن، چیزی تغییر نمیکند.
با توجه به این امر آیا نباید متوجه شد در تاریخ جدیدی که با انقلاب اسلامی شروع شده است راه دیگری غیر از راه تجدد در مقابل ما گشوده شده است و تنها از این طریق و با این عقل است که از رنج بیتاریخی رها میشویم؟ عبور از تاریخی که حقیقت را نسبی میداند انقلابیبودن و وفاداری به انقلاب اسلامی در گرو عهد به معنایی است که امام فرمود: «من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم، اگر تمام جهان علیه من قیام کنند، دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
حال به همان اندازهای که انقلاب در نهادهای اجتماعی کشور ظهور پیدا نکند، مردم شیعه بر اساس سنت حکومت، در حکومت در این تاریخ، انقلاب را در لایهای دیگر ادامه میدهند، منتهی نه به صورت تضاد با حکومت به شکلی که شیعه در زمان حاکمان ظالم برنامهریزی میکرد، بلکه با ادامه انقلاب در بعد فرهنگی و نه صرفا سیاسی؛ زیرا شیعه معتقد به انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) نسبت به سیاست بیتفاوت نیست، ولی طالب سیاستی است که آینه دیانت باشد؛ اما از آنجا که هنوز از سیطره فرهنگ مدرنیته بر دنیا کاسته نشده است، مردم نمیتوانند آن گونه که در ابتدای انقلاب اسلامی تصور میشد، آرمانهای خود را در دولتها و مراکز رسمی جستجو کنند."