چکیده:
دولتها تابعان اصلی حقوق بینالملل هستند. با وجود این، تعریف حقوقی دقیق و مورد اجماعی از "دولت" وجود ندارد. ظاهرا تنها سندی که عناصر تشکیلدهندۀ دولت را تعریف میکند، «کنوانسیون حقوق و تکالیف دولتها» موسوم به کنوانسیون مونته ویدئو (1933) است که این عناصر را شامل سرزمین معین، جمعیت، حکومت و توانایی برقراری ارتباط با سایر دولتها میداند. دربارۀ حدود و کیفیات این عناصر سنتی اتفاقنظر وجود ندارد. افزایش شمار دولتها بهویژه از نیمۀ دوم قرن گذشته تاکنون، بهرغم فقدان برخی از عناصر یادشده، حاکی از شکلگیری معیارهای جدیدی است که مبتنی بر عنصر قانونی بودن و مشروعیت هستند. این عناصر نوپدید در زمرۀ قواعد آمرۀ حقوق بینالملل بوده و شامل شکلگیری دولتهای نوپدید بر مبنای «حق تعیین سرنوشت» و عدم تشکیل دولتهای تازهتأسیس مطابق «قاعدۀ ممنوعیت توسل به زور» هستند.
States are one of the main subjects of international law. There is no all-agreed definition for the concept of state. The only document that defines the elements of state is the Montevideo Convention on the Rights and Duties of States، known as Montevideo Convention 1933، in which a State as a person of international law should possess the following qualifications: (a) a permanent population; (b) a defined territory; (c) government; and (d) capacity to enter into relations with other states. There is no agreement on the limits and ambit of such traditional qualifications. The increase in the number of states، especially in the second half of the twentieth century onward، with the absence of some of the above qualifications، indicates the formation of new criteria based on legality and legitimacy. Such novel qualifications are jus cogens rules of international law، including the formation of new states based on the “right of self-determination” and the principle of the prohibition of “use of force’.
خلاصه ماشینی:
"اما به نظر میرسد نظریه ای که با واقعیات موجـود جامعـۀ بـین المللـی و بـه ویـژه عملکـرد دولت ها و رویۀ ارکان سازمان های بین المللی سازگارتر است آن است که موجودیت هایی کـه بـا نقض قاعدة ممنوعیت توسل به زور بـه عنـوان یکـی از قواعـد آمـرة حقـوق بـین الملـل تشـکیل میشوند، به دلیل عدم مشروعیت ، دولت در معنای حقوق بین الملل نیستند.
بـا وجود این ، بررسی عملکرد دولت ها، شکل گیری حقوق بین الملل عرفی در این حوزه با محتـوای فوق را تأیید نمیکند و تنها حاکی از آن است که «حق تعیین سرنوشت » به مثابۀ یکی از قواعد آمرة حقوق بین الملل ، امروزه در شمار عناصر نوپدید تشکیل دولـت در نظـر گرفتـه مـیشـود و سـایر معیـارهـای مطـرح را یـا جزئـی از معیـارهـای سـنتی مـیدانـد و یـا آن هـا را در زمـرة پیش شرط های سیاسی و نه حقوقی شناسایی دولت های جدید که خـود امـری سیاسـی اسـت ، قلمداد میکند.
شاهد این امر آنکه در بسیاری از موارد تشکیل دولت های جدید به ویژه در بحث استقلال دولت های مستعمره در دهه های ١٩٦٠ و ١٩٧٠میلادی، در مواردی نظیر کنگو، گینـۀ بیسائو و یا در موارد جـدایی بـه ویـژه اسـتقلال جمهـوریهـای جداشـده از شـوروی سـابق یـا یوگسلاوی سابق و هم چنین در مورد پاکستان ، فقدان عنصر حکومت مؤثر یـا اسـتقلال واقعـی، به دلیل اجرای حق تعیین سرنوشت جمعیت ساکن در سرزمین این موجودیت ها، مـانع تشـکیل دولت های مزبور نشده است ."