چکیده:
هر یک از مکاتب حقوقی با توجه به مبانی معرفتی خود به تعریف «حق » میپردازد. در پوزیتیویسم حقوقی به دلیل عدم امکان داوری ارزشی علم تجربی و ادعای جدایی هست ها از بایدها، واژه «حق » از هرگونه هنجار و ارزش جدا شده و صرفا سخن از «فرمان حاکم » به عنوان «حق » میشود، حال آنکه در حقوق اسلامی، «حق » جدای از فرمان حاکم (قانون ) و متفاوت از آن است و فرمان حاکم (قانون ) باید مبتنی بر «حق » باشد؛ چراکه به دلیل عدم انحصار مفهوم علم در علم تجربی، هنجار و ارزش ، دارای ملاکی عینی بوده که قابلیت سنجش صدق و کذب آن ها را فراهم آورده و بدین ترتیب هنجار و ارزش زیرمجموعه علم قرار میگیرد. گرچه بین مفهوم حق در حقوق اسلامی و برخی قرائت های مکتب «حقوق طبیعی» شباهت هایی وجود دارد و ممکن است در برخی قرائت ها به نتایجی بعضا یکسان منتهی شوند، اما در برخی نتایج و همچنین نحوه تبیین و تشریح آن ها تفاوت وجود دارد. «حق » در اندیشه اسلامی عبارت است از آن اعتباراتی که با قوانین و غایات واقعی حاکم بر جهان هستی هماهنگ است . از طرف دیگر، آنچه که کاملا با قوانین و غایات واقعی حاکم بر نظام هستی و عالم واقع هماهنگ است «شرع » است . بنابراین مفهوم «حق » به لحاظ ثبوتی با قوانین و غایات واقعی حاکم بر نظام هستی و به لحاظ اثباتی با «شرع » پیوندی ناگسستنی دارد.
Each of law schools is defining the "right" based on its epistemological foundations. In "legal positivism" the term of "right" is separate from any norms and values and only spoke the "ruler command" as the "right" because of the impossibility of an empirical science in value judgment and the claim of “the separation “is” from “ought to”. But in Islamic law the term "right" is apart from "ruler command" (law) and different and the "ruler command" (law) must be based on "right". Because norms and values has objective criterion، which provides the ability to measure their truth or falsity based on no monopoly of science in experimental science. And thus، the norms and values is going to a subset of science. Although there are some similarities between Islamic Law and Some branches of natural law regarding to the concept of "right" and may sometimes lead to the same conclusions in some branches، they are different in some results and modality of explanations and descriptions. The "right" in Islamic thought is "what is entirely consistent with real rules and objectives of universe". On the other hand، what is entirely consistent with real rules and objectives of universe، is "Sharia". Thus، the concept of "right" is inextricably linked with real rules and objectives of universe on the view of fixity and "Sharia" on the view of proof.
خلاصه ماشینی:
"ir مقدمه اولین چیزی که در علم حقوق ذهن انسان را درگیر می کند مفهوم «حق » است ؛ اینکه اساسا حق چیست ؟ چه کسی و چگونه باید آن را تعیین کند؟ اساسا مفهوم حق از اساسی ترین مفاهیم حوزه فلسفه حقوق است که اهمیت و استعمال مشترک این واژه در متون فلسفی ، کلامی ، اخلاقی ، فقهی و حقوقی و تقسیم بندی ها و برداشت های متفاوت از آن باعث شده این واژه از دوران یونان باستان در غرب و از زمان ظهور اسلام در میان اندیشمندان اسلامی ، محل بحث ها و مناقشه های فراوانی قرار گیرد.
وجود اختلاف در منشأ حق طبیعی سؤالی که در اینجا به ذهن خطور میکند این است که منشأ «حق طبیعی» در کجاست ؟ مثلا هنگامی که گفته میشود که طبیعت ، به هر موجود صاحب حیاتی از جمله انسان ، حق حیات و حق تغذیه داده است ، روشن است که طبیعت ، خود موجودی ذیشعور نیست که اولا، آن حق طبیعی را برای انسان ها بیان کند و ثانیا، در مقابل آن حقوق طبیعی، تکالیفی را قرار دهد که در صورت عدم انجام آن تکالیف ، انسان پاسخگو و مسئول باشد.
Bix, Brian (2006), "Legal Positivism", The Blackwell Guide to the Philosophy of Law and Legal Theory, edited by Martin P.
Himma, Kenneth Einar (2002), Inclusive Legal Positivism, in: Oxford Handbook of Jurisprudence and Philosophy of Law, edited by Jules Coleman and Scott Shapiro, Oxford: Oxford University Press.
Kelsen, Hans (1967), Pure theory of law, Translation from the Second German Edition by Max Knight, Berkeley: University of California Press."