چکیده:
هر مکتب ادبی دارای یک ایدئولوژیغالب است که عموما در هیات نمادها یا اصطلاحات هرمونتیکی پربسامد متجلّی مـی شـود؛ دو اصـطلاح تامـ برانگیـز «صـلح کـل » و «وسـعت مشرب » که نمود بسیاری در شعر شاعران سبک هندی، چون صائب ، بیدل ،طالب ، فیضـی و عوفی و... دارد، از جمله چنین اصطلاحاتی است . بررسی نمودهای این دو اصـطلاح پرتکـرار، آگاهیهای فراوانی در زمینه هستیشناسی این مکتب ادبی و از جمله تناظر آن با پلورالیسم دینی در اختیار میگذارد. این مقاله به معرفی و ارزیابی هرمنوتیکی «صلح کل »و «وسـعت مشرب »مطرح در شـعر شـاعران سـبک هنـدی، در سـه سـط ١.خاسـتگاه اصـلی ایـن دو اصطلاح ، علل پیدایش و اهداف آن ؛ ٢.ریشه یابی آن در اندیشه هـا و مکاتـب فکـری پیشـین ٣.تطبیق این دو اصطلاح با مکاتب فکری نوین و به طور اخص مکتب پلورالیسم میپردازد.
خلاصه ماشینی:
«پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی، عبارت است از قبول و پذیرش این دیدگاه که تحویل و تبدیل وجود انسانی از حالت خود محوری به خدا (حقیقت محـوری ) بـه طریـق گونـاگون در درون همۀ سنتهای دینی بزرگ عالم صورت میگیرد.
(106 این ادراکات و تصورات متعدد از واقعیت "حقیقت "اعم از الهی یا غیرالهی، تنها از طریق تاثیر و فایدة آنها در باب "رستگاری"است که میتوانند برای خود به عنـوان امـوری معتبـر جا باز کنند؛ همۀ سنت های بزرگ دینی جهان در حقیقت ثابـت کـرده انـد کـه قلمروهـایی هستند که در پهنۀ آنها، افراد قادرند در مسیر تبدیل و تحول روحی خـویش از خودمحـوری به حقیقت (خدا) محوری پیشرفت نمایند و از آنجایی که حقیقت مطلق را در انواری چنـین گوناگون آشکار میسازند، باید این طور نتیجه گیری کنیم که هر کدام از آنان مسـتقلا معتبـر میباشد: «از این رو، انسان با توجه و عنایت به سایر سنتهای دینی غیر از دین خـاص خـود ممکن است از سایر جنبه ها یا ابعاد حقیقت (واقعیت ) و شیوه های دیگر بازتاب نسبت به آن ، که عملا از ناحیۀ سنت دینی خود وی به دست داده نمیشوند، باخبر شـود » (هیـک ، ١٣٧٨: .
(84 چنانچه خواسته باشیم چنین پلورالیسمی را به زبان فلسفی بیـان کنـیم ، بـدین صـورت خواهد بود که بگوییم : «ایمان های دینی بزرگ عالم ، از درون انواع عمدة شیوه های فرهنگـی انسان بودن ، حـاوی ادراکـات و پنـدارها یـا تصـوراتی گونـاگون و متنـاظر بـا آن نیـز د را عکس العمل هایی متفاوت ، نسبت به حقیقت مطلق یا وجودغایی میباشند و نیز ایـن کـه در داخل هر یک از این سنت های دینی، تبدیل و تحویل وجود انسانها از حالت خود محوری به حقیقت محوری به طور آشکار صورت میگیرد و این صورت گـرفتن ، تـا جـایی کـه مشـاهد بشری میتواند بیان کند تا حدود زیادی مشابه میباشد» (همان ، ٧٣).