چکیده:
ایمان به معنای اعتقاد و تسلیم قلبی یقینی، به همراه گرایش و پایبندی و علاقه به متعلقاتش است که بر ارکان یا ستونهایی مانند یقین، عدل، صبر و جهاد استوار میباشد. ایمان راسخ که از نظر فلسفی به درجه یقین بالمعنی الاخص رسیده و در نفس رسوخ کرده، یکی از موثرترین عوامل روند استکمال نفس هم در قوه نظری در ادراک معارف و حقایق هستی و هم در استکمال قوه عملی در انجام وظایف، محسوب میشود. نفس بدون ایمان نه تنها هرگز نمیتواند به تکامل حقیقی برسد؛ بلکه ممکن است تا سرحد نفس حیوانیت هم تنزل یابد؛ زیرا ایمان با تصدیق و تسلیم و پایبندی خود به متعلقاتش از یک طرف در اطمینان و انتخاب صحیح و پایبندی و محبت و اراده نفس و با ارکانش و نیز ویژگیهایش از سوی دیگر، در استواری و تعادل و منحرف نشدن و نلغزیدن نفس در سیر استکمال نفس، نقش اساسی دارد؛ یعنی تمام آنچه نفس در مسیر تکامل بدانها نیاز دارد.بررسی آیات و روایات در این زمینه و نیز بررسی شخصیت انسانهایی که هم در تکامل نفس و هم در ایمان سرآمد بودهاند، تاییدی محکم بر نقش موثر ایمان و ارکان آن بر تکامل نفس است.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب معارف الهی و ایمان به آنها که باعث پایبندی به آن معارف میشود، در روند استکمال نفس سهیم خواهد بود؛ زیرا ایمان که امری اختیاری است، با حقانیت خود باعث آزادی معنوی و رهایی نفس از اسارت موانع 1 شده و مسیر را برای تکامل نفس مهیا میکند و به همین خاطر است که شهید مطهری تقوا و پارسایی را که از نتایج ایمان بوده، از جمله عوامل تکامل نفس معرفی میکند و تأکید دارد عقل و علم به تنهایی برای پرورش روح کافی نیست؛ (ر.
ایمان بدون علم یا یقین نیز نه تنها در تکامل نفس مؤثر نیست؛ بلکه باعث خسارت و ضربه به آن میشود؛ زیرا باعث شده یا تصدیق و اعتقاد ذاتی ایمان، جهل مرکب باشد یا باور ذاتی آن در حد ظن و شک بوده یا اینکه گرایش و التزام ایمان در مسیر انحراف قرار گیرد و در هر سه صورت موجبات انحراف و انحطاط نفس را فراهم آورد؛ چه بسیار ایمانهایی که در طول تاریخ به خاطر بیبصیرتی و عدم یقین کافی، بر سر اندک مشکلی از مسیر حق جدا شده و عوامل بدبختی خود و اطرافیانشان را فراهم کردند مانند طلحه و زبیر که اگر ایمانشان از روی یقین و بصیرت بود، چنین از مسیر حق جدا نمیشدند.
(دشتی، 1379، حکمت 31؛ خمینی، 1385، ص 259؛ بقره: 269) البته در اینجا نکتهای لازم به ذکر است که بر خلاف نظر فلاسفه، ایمان را نمیتوان صرف علم و معرفت دانست؛ زیرا در این روایت یقین که همان علم در درجه شدت است، از ستونهای ایمان معرفی شده که اگر حقیقت ایمان، صرف علم بود نباید یقین، از ارکان آن قرار گیرد؛ بلکه مقوم آن میبود."