چکیده:
مناسبات تحول خواهی در ایران و تبیین رابطه آن با وقوع انقلاب اسلامی از مسائل مهم تحلیلی در حوزه انقلاب ایران است. قبل از وقوع انقلاب، دو جریان نوگرایی ملی و بومی در عصر صفوی و تجدد خواهی غربی و مدرن در دوران قاجار و پهلوی حاکمیت یافتند. اما ظهور انقلاب ایران به تثبیت و حاکمیت جریان و پارادایمی نوین تحت عنوان الگوی اصالت گرای اسلامی انجامید. این مدل که به نوعی نتیجه چالش میان معتقدان دو جریان قبلی بود با تکیه بر مبانی وحیانی و اقتباس از برخی مولفه ها حاکم بر فرهنگ مدرن بشری تلاشی جدید در جهت ایجاد الگوی نوین و کارآمد در حوزه نوگرایی در تاریخ ایران معاصر نمود. بر این اساس سوال اصلی مقاله حاضر این است که چه رابطه ای میان موضوع تحول خواهی در ایران و وقوع انقلاب وجود دارد و جریان نوگرایانه این انقلاب با چه قبول و ردی نسبت به دیگر جریان ها بروز و ظهور می یابد. فرض بر این است که الگوی انقلاب اسلامی، الگوی تلفیقی و در عین حال با مولفه های خاص و در عین حال منحصر بفرد از دیگر مدل های تحول خواهی در ایران بوده است؛ فارغ از باور معمول در این حوزه که صرفا انقلاب ایران را جمع میان دو مقوله سنت و تجدد می دانند. بیان روند تاریخی چرائی شکل گیری جریان و پارادایم اصالت گرا و ترسیم معقول و دقیق از تلاش این الگو جهت تلفیق میان ادبیات گفتمانی دیگر جریانات نوگرایانه به همراه توصیف و توضیح مولفه های خاص و متمایز همین جریان از جنبه های نوآورانه این تقریر است.
خلاصه ماشینی:
"آنچه این تقریر به دنبال آن است پاسخ به یک سؤال اصلی است و آن اینکه اساسا چه رابطه ی میان ماهیت و چرائی تحول خواهی در ایران معاصر و وقوع انقلاب اسلامی وجود دارد؟ به عبارت دیگر در نزاع جریان های نوگرایانه مختلف تحول خواه و نوگرا در چنده سده اخیر در ایران ، جریان و الگوی اندیشه ی حاکم بر انقلاب اسلامی با چه قبول و ردی نسبت به دیگر جریان ها و الگوهای نوگرایانه ظهور و بروز یافت و فرصت نظام سازی و حاکمیت پیدا نمود و در مقام یک جریان تحول خواه اساسا چه ادبیات نوین و جدیدی را بر ذهن و جان ایرانیان عرصه داشت ؟ فرضیه اصلی این تحقیق بر این مبنا قرار گرفته است که اساسا اصول و مبانی حاکم بر انقلاب ایران در عرصه نوگرایی الگوی تلفیقی و در عین حال متمایز و متفاوت از دیگر جریان هاست و دارای مؤلفه های خاص و منحصر به فرد خود میباشد و بر همین اساس مورد پذیرش و قبول عامه قرار گرفته است .
جریان اصالت گرای اسلامی در واقع خود را بر جامعه ایران تحمیل ننمود بلکه غنای فلسفی و فرهنگی آن موجبات تصدیق و پذیرش آن را فراهم آورد و الگوی جدید و معقول از حیات بشری در عصر جدید را ترسیم و توجیه نمود، عصری که به زعم بسیاری از صاحب نظران عصر فراموشی هویت الهی و ماورایی بشر بود، اما انقلاب ایران و مؤلفه های نظری حاکم بر آن این باور را ملغی ساخت و به باز تولید ارزش های دینی و توحیدی در جهان قرن مدرن پرداخت و در بزرگترین این تلاش ها میتوان به تأسیس نظامی سیاسی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران اشاره نمود که هم نشان دهنده ماهیت مدرن انقلاب ایران است و هم با قید اسلامی خود بازتاب دهنده یک مؤلفه جدید، اصلی و فراموش شده به ادبیات نظری در حوزه تجدد در عصر جدید که میتواند سرمشق و الگوی دیگر حرکت های سیاسی در اقصی نقاط جهان امروزی قرار گیرد."