خلاصه ماشینی:
"تصور جهان زیرین در بیشتر نظامهای عقیدتی در تاریخ ادیان حضور دارد، اما هیچ دلیل قطعیای در دست نیست که نشان دهد این تصور در ابتداییترین دورههای فرهنگ بشری نیز وجود داشته است.
در هیچ کجای ادبیات جهان چنین تمایز شدیدی بین دو سرنوشت بعد از مرگ، با واژگانی دردناکتر و دراماتیکتر از انئید (Aeneid) بیان نشده است: این مکانی است که جاده دوراهی میشود و به دو سوی میانجامد: راهی به سوی راست که از زیر باروهای دیس (Dis) (یعنی پلوتون) به الوسیون (یعنی بهشت) منتهی میشود، اما راه چپ به قلمروهای شریرانه تارتاروس (Tartarus) میرسد، جایی که گناهان را بهزور کیفر میکنند.
طبق کتاب مکاشفات اخنوخ حبشی (22: 9-13)، شئول منزلگه تمام مردگان نیست، جایی که ارواح صرفا در هیئت چهرههایی مبهم و سایهوار و فاقد خصوصیات فردی وجود دارند، بلکه قلمرو وسیعی با سه زیربخش وجود دارد: یک قلمرو مختص پارسایانی است که در زندگی گناه نکردهاند، یکی مختص گناهکارانی است که پیش از مرگ به داوری الاهی تن ندادهاند، و یکی هم برای کسانی است که اعمالشان در طول زندگی داوری شده است و طلبکار شدهاند.
نزد وی، دوزخ هرگز فاقد فضایی برای تصفیه جهنمیان و عذابدادن آنها نیست؛ مکانی است که بدبختیاش، بینهایت بدتر از همهٔ بدبختیهای این جهان است؛ مکان لعن و عذاب ابدی که در آن، عذاب دوزخیان به واسطهٔ یادآوری جلال سعادتمندان و اینکه نمیتوانند درک مستقیمی از آن شکوه داشته باشند، افزایش مییابد.
Death, Afterlife, and Eschatology: A Thematic Sourcebook, New York."