چکیده:
به منظور اصلاح الگوی مصرف، در قانون بودجه سال 1393 مقرر شد قیمت گاز برای مصارف خانگی افزایش یابد تا در نتیجه اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه و افزایش قیمت های حامل انرژی (از جمله قیمت گاز خانگی)، رفتار مصرف گاز خانوارها اصلاح شود. تحققنیافتن این پیش بینی بیانگر دخالت سایر عوامل از جمله عوامل فرهنگی است. پژوهش حاضر براساس چارچوب نظری و مطالعات تجربی پیشین، درصدد بررسی تاثیر متغیرهای فرهنگی (دانش، نگرش و دغدغه) بر رفتار مصرف گاز خانگی در استان مازندران است. این پژوهش بهروش پیمایشی انجام شده و گردآوری دادههای آن از طریق پرسشنامه صورت گرفته است. نمونه آماری شامل 437 نفر از مشترکان گاز خانگی مناطق شهری استان مازندران است. نتایج نشان میدهد از میان عوامل مختلف فرهنگی، با افزایش دانش، نگرش و دغدغه زیست محیطی افراد، رفتار مصرف گاز آن ها بهینه تر میشود. همچنین نتایج نشان داد از مجموع عوامل فرهنگی، عامل دانش و نگرش زیست محیطی به ایجاد دغدغه های زیست محیطی در افراد منجر نمی شود. در این پژوهش، دلایل احتمالی این مسئله، تبیین و در بخش پایانی مقاله، دو توصیه اساسی برای سیاستگذاری پیشنهاد میشود.
To modify consumption patterns، the Act of 93 was drafted to increase the gas price and it was expected by applying this new Act in the second round of Subsidies system، household gas consumption will changed in a proper way. The plan seems unsuccessful and this suggest the role of other factors like cultural one which may shape people behavior.This study aims at researching culture factors underpinning on gas consumption rate in Mazandaran province. Based on theoretical framework and literature review، the research hypothesis was constructed. The research variables were conceptually and operationally defined and its scales were used to design questionnaire. The questionnaire was applied to the field as a pre-test and some items were deleted while some has been modified accordingly. Some 437 people were asked to complete the questionnaire as research respondents. The surveyed data were processed data by applying SPSS software program and the two statistics were utilized to analyze the data: descriptive and inferential. The result of the study showed that as environmental knowledge، attitude and concerns increase، gas consumption will increase Furthermore، the results indicated that environmental knowledge and attitude will not lead to environmental concerns. The likely reasons of the latter finding were explained and the paper was ended up to have two suggestion for policy makers.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر براساس چارچوب نظري و مطالعات تجربي پيشين ، درصدد بررسي تأثير متغيرهاي فرهنگي (دانش ، نگرش و دغدغه ) بر رفتار مصرف گاز خانگي در استان مازندران است .
نتايج نشان ميدهد از ميان عوامل مختلف فرهنگي، با افزايش دانش ، نگرش و دغدغۀ زيست محيطي افراد، رفتار مصرف گاز آن ها بهينه تر ميشود.
به همين دليل و همان طور که پيش تر مطرح شد، پديدٔە مصرف منابع طبيعي نظير گاز، ابعادي اجتماعي و فرهنگي دارد و بيش از سه دهه است که پژوهشگران دربارٔە تأثير ويژگيها، نگرش ها و رفتارهاي خانواده ها بر مصرف انرژي مطالعه کرده اند (گورين ، ٢٠٠٠).
به طور خاص ، فرهنگ زيست محيطي عبارت است از مجموعۀ دانش ، نگرش و دغدغۀ فرد دربارٔە محيط زيست که رفتار او را در زمينه هاي مختلف زندگي، از جمله مصرف انرژي تعيين ميکند.
بدين ترتيب ، مقصود از فرهنگ در بحث حاضر، ترکيب سه مؤلفۀ اساسي دانش ، نگرش و دغدغه هاي زيست محيطي است که بر شکل دهي و جهت دهي رفتار مصرف کنندگان اثر ميگذارد.
با توجه به مباني نظري فوق ، پژوهش حاضر، نقش سه مؤلفۀ اساسي فرهنگ ، يعني دانش زيست محيطي (فريک و همکاران ، ٢٠٠٤)، نگرش زيست محيطي (دانلپ و ون لير، ٢٠٠٠) و دغدغه هاي زيست محيطي (کايزر، ١٩١٩؛ کريم زاده ، ١٣٨٩) را در تعيين رفتار مصرف گاز مطالعه ميکند.
Barton براساس مدل فوق ، فرضيه هاي پژوهش را ميتوان به صورت زير مطرح کرد: الف ) دانش زيست محيطي بر رفتار مصرف گاز تأثيرگذار است .