چکیده:
هدف مقاله ی حاضر فهم ترومای شهری با عنوان فرعی عوامل اجتماعی و فردی موثر بر ترومای
ناشی از سوانح موتورسیکلت سواران بوده است. بررسی وضعیت ترومای ناشی از سوانح به طور
کلی در ایران و به ویژه تهران نشان داد که سوانح ناشی از وسایل نقلیه ی موتوری و در راس آن
وسایل نقلیه ی موتورسیکلت عمده ترین عامل در ایجاد تروما بوده اند. بررسی پیشینه ی موضوع
نیز نشان می داد که تحقیقات انجام شده در این زمینه با رویکردی فردگرایانه و از منظر پوزیتیویستی دنبال شده اند که اولا عوامل ساختاری را در رفتارهای سوژه های اجتماعی نادیده گرفته و دوم این که معنای کنش های این سوژه ها را در مفاهیمی تحمیلی به تحلیل برده اند. ازاین رو در جهت فهم ترومای ناشی از سوانح موتورسیکلت سواران با لحاظ عوامل ساختاری و فردی و از منظر سوژه های اجتماعی روش پژوهش گراندد تئوری به عنوان روشی متناسب تشخیص داده شد. با استفاده از این روش، با 20 نفر از موتورسیکلت سواران تروماتیزه شده و نیز 2 نفر از عوامل پلیس راهنمایی و رانندگی مصاحبه گردید. برای تکمیل داده های پژوهش از روش های مشاهده ی میدانی و مطالعه ی متون تخصصی و غیرتخصصی نیز استفاده شده است. باتوجه به تاثیر عمده ی ساختار نابرابر توزیع سرمایه های ارزشمند اجتماعی در بروز رفتارهای منجر به تروما در موتورسیکلت سواران سیاست گذاری در جهت کاهش نابرابری های اجتماعی از هر نوع آن تاثیر موثری بر کاهش ترومای ناشی از سوانح مرتبط با موتورسیکلت سواران خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
اما رویکرد سبب شناسانه ی پزشکی اجتماعی (فرزندیپور و همکاران ١٣٨٣؛ خاتمی و همکاران ١٣٨٢؛ کاربخش و همکاران ١٣٨٤؛ یوسف زاده و همکاران ١٣٨٤)، از آن جا که به شیوه های پوزیتیویستی انجام گرفته است بسیار هنجارمند از آب درآمده و درنتیجه قادر به بررسی ابعاد ذهنی و کیفی سبب این سوانح منجر به تروما نبوده است و از طرف دیگر این بررسیها بیشتر در ابعاد فردی و رفتارهای فردی انجام گرفته است که از آنان به مثابه علل قریب رفتار نهایی (به مثابه حادثه یا سانحه ) یاد میشود.
مطالعات نظری و تجربی سوانح ترافیکی موتورسیکلت سواران و تلفات انسانی ناشی از آن نیز در قالب مرگ ومیر و جراحات یا تروما انجام گرفته است که میتوان آن ها را در سه دسته تقسیم بندی کرد: مطالعات مربوط به ابعاد اپیدمیولوژیک (هولدر ١٣٨٨: ٢٧) و مطالعات مربوط به ابعاد رفتاری و ادراکی مرتبط با مخاطرات ترافیکی که خود بر دو رویکرد روان شناختی نظیر تئوری باور به سلامتی (HBM) (روتر و دیگران ١٩٩٦ و بری واتسون و همکاران ٢٠٠٧: ٢٣) و روان شناسی اجتماعی نظیر تئوری «نظریه ی عمل متکی بر استدلال » و تئوری «رفتار برنامه ریزیشده » از فیش بین و آیزن (١٩٧٥) و آیزن (١٩٨٥ و ١٩٩١) (مظلومی محمودآباد و دیگران ١٣٨٦: ٣٩-٣٣) قابل تقسیم است .
تلاش های نظری انجام گرفته در عرصه ی ترومای ناشی از سوانح موتورسیکلت سواران برمبنای شرایط اجتماعی خاص جوامع غربی و سازوکار استفاده از این وسیله در چنین شرایطی ساخته وپرداخته شده است .