چکیده:
پیروزی انقلاب سلامی در ایران بستر مناسبی برای حرکت به سمت ایجاد تمدن نوین اسلامی را فراهم کرده است . امروز و بعد از قریب به چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی ، سازوکارهای رسیدن به این جایگاه بزرگ و نحوه ساخت بنای رفیع آن مورد توجه است . ایدة «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت » که از سوی مقام معظم رهبری مطرح گشته است مدل رسیدن به این تمدن جدید می باشد. قالب مدل های فعلی توسعه برگرفته از مدل های غربی و غیر اسلامی هستند و از خاستگاهی بومی برخوردار نبوده ؛ لذا از خصلت کارآمدی برخوردار نیستند این پژوهش کوششی است برای تبیین مبانی فکری و معرفتی این پیشرفت .. فقه ، فلسفه و عرفان در تمدن اسلامی و ایرانی ، از جمله «ابرمفاهیمی » محسوب می شوند که به راه اندازندة جریان های علمی و عملی ، و از ویژگی مهم «سازندگی » برخوردار هستند. در ترسیم الگوی پیشرفت و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب ، دانش فقه به جهت «سرشت انسان » و همین طور توانایی این دانش در حل معضلات زندگی انسان مسلمان ، از موقعیت مرکزی و محوری برخوردار است که می تواند با بهره گیری از سنت فلسفی و عرفانی ، اسباب تحول را موجب شود. این نوشتار تلاش می نماید تا نشان دهد الگوی پیشرفت اسلامی – ایرانی ، با ملاحظه سنت فکری و نقد گذشته تمدن اسلامی ، چاره ای جز برقراری تعامل ، همراهی و نسبت روشن بین فقه ، فلسفه و عرفان ندارد. امام خمینی (ره ) الگوی روشنی در این خصوص است .
خلاصه ماشینی:
اما از آن جا که هویدا گشتن حقایق بستگی به طرح پرسش دارد، چند پرسش اساسی را در زمینة این ارتباط ، مطرح می کنیم : چگونه مفاهیم سه گانه فوق می توانند در تمدن سازی و در ترسیم الگوی پیشرفت برای ایران اسلامی ایفای نقش کنند؟ سؤالات فرعی دیگری را نیز می توان از درون این سؤال بیرون کشید: نحوة تکوین و تدوین فقه و فلسفه و عرفان در دنیای اسلام و نحوة رابطة بین این سه چگونه بوده است ؟ آیا جمع این سه یعنی تلفیق فقه و عقل و عرفان امکان پذیر است ؟ آیا می توان از امکان باهم بودگی سیاست با «فقاهت ، عقلانیت و عرفان » در دنیای امروز سخن گفت ؟ همان طور که گفتیم این سؤالات و پاسخ های آن را در این پژوهش و با تأکید بر آرای امام خمینی مورد بحث قرار خواهیم داد.
تدوین فقه و تحول آن ، رابطة آشکار و مستقیمی با تحولات زمانه دارد؛ و از این جهت که احکام متناهی دین اسلام دربرگیرندة کلیه شئونات زندگی فردی و اجتماعی و برای تمامی قرون و اعصار بود اما احکام و مقررات اسلامی دربارة مسائل و جریانات به طور جزئی و فردی و به تفصیل درباره هر واقعه و حادثه بیان نشده است - و امکان هم ندارد، زیرا حوادث و وقایع در بی نهایت شکل و صورت واقع می شود- بلکه به صورت یک سلسله اصول ، کلیات و قواعد بیان شده است .