چکیده:
نظریه معرفت یا اپیستمولوژی به دنبال تحقیق و بررسی ماهیت معرفت و توجیه باور است . نظریه معرفت محوری ترین و مرکزی ترین مباحث فلسفه را تشکیل می دهد ؛ زیرا اگر فلسفه جستار پیرامون حقیقت و خرد است باید دانست که چگونه می توان به حقیقت دست یافت و باورها را توجیه کرد . بدین لحاظ ، هدف مقاله حاضر مطالعه اطلاعات از منظر معرفت شناسی و شناخت ماهیت و درک اطلاعات است ، و بدنبال روش اندیشی پیرامون این پرسش است که اطلاعات چیست و ویژگی های ذاتی و اصلی آن کدام است ، و انتقال آن از جه الگو هایی تبعیت می کند .
خلاصه ماشینی:
"بدینسان،با تجهیز تواناییهای فطری و اکتسابی،نوعی معماری در آن واحد منسجم و قابل انعطاف شکل میگیرد؛که در عین حال تنگناها و تسهیل کنندههای خود را نیز دارد که براساس آن تصویر ذهنی ایجاد میشود.
بدین صورت است که حلقهء ادراکی شکل میگیرد؛و از محرکههای فیزیکی که پایانههای حسی را دریافت میکنند آغاز میشود،کدگذاری میکند، تبدیل میکند،سازمان میدهد،ترجمه میکند،این محرکهها را دوباره ترجمه میکند،و محاسبههای دورانی میان نواحی مغزی را انجام میدهد،بعد به چشم،گوش و شامه میفرستند،و دریافتی کلی و منسجم بر جهان بیرونی فرافکنی میشود که در آن تمامی محرکههای تحلیلشده ادغام میشوند.
ولی آیا فضای اقلیدسی"واقعی"است یا جزیی از برگردان ذهن ماست؟آیا شکلها و نسبتهای موجود در مکان حالتهای برگردان واقعیتی نیست که از فهم ما خارج است؟حتی اگر بخواهیم میتوانیم فرضیهء تشابه را که به اصطلاح(پدیدارشناسانه)"بیانگر"واقعیت ادراک شده است حفظ کنیم،ولی بدون آنکه بتوانیم بفهمیم که ماهیت این واقعیت،که ما فقط برگردانی از آن را داریم،چیست.
اگر روح انسان میان تصویر ذهنی خود فرق میگذارد به سبب آن است که مغز روی آنها بهطور متفاوت عمل میکند.
آنچه در رؤیا احساس واقعی به وجود میآورد توقف این همکاری است،و همین توقف است که به واقعیت ذهنی امکان میدهد به صورتی خارج از کنترل،رؤیا را همچون واقعیت معرفی کند.
نظریهء ارتباطات اسطورهوار،که قابل مقایسه با مفهوم"یکسانی در تفاوت"هگلی است،بیان میدارد که در جهان یکپارچهء تصویر شده،تنها از معبر همین محتوای تغییرپذیر و جریان اتفاقی ویژگیهای زایندهء آن است که میتوان اشیاء را(شیء بر هر چیزی صدق میکند)تعریف کرد."