چکیده:
آیا انسانها ماهیتی ثابت و مشترک دارند یا اینکه هر کدام از آنها از ابتدا یا در ادامۀ زندگی، ماهیتی متفاوت مییابند؟ مقالۀ حاضر، پاسخ این پرسش را در میان آرای صدرالمتألهین جستجو میکند. در حکمت متعالیه، انسانها افزون بر برخی تفاوتهای پیشینی، در ادامۀ زندگی، تفاوتهای اساسی پسینی مییابند و ماهیتهای متفاوت از هم رقم میزنند؛ ولی این امر، منافاتی با اشتراکات ذاتی بالقوه و بالفعل آنها ندارد. ازجمله مشترکات ذاتی انسانها، فطرت توحیدی است و همۀ انسانها با وجود تفاوتهای گاه جدی، از فطرت توحیدی برخوردارند. در همین راستا میتوان آموزهها و توصیههای فرازمانی و فرامکانی داشت.
خلاصه ماشینی:
"سبب تغییر ماهیت صدرا در برخی از عبارتهای خود، دو عامل را سبب تغییر ماهیت انسانها میداند: یکی مقدار قرب و بعد به مبدأ هستی و دیگر حوادث و اتفاقاتی که برای هر فرد از افراد انسان در زندگی روی میدهد و او را از دیگران همنوعان خود جدا میکند (همو، 1360 «الف»، ص139).
عبارتهای بالا نشان میدهد که انسان هر مرتبهای از مراتب عالم هستی را از سر بگذراند، آن مرتبه در ذات او بوده است؛ ازاینرو چگونه میتوانیم در سیر مراتب گوناگون به تبدل ماهیت انسان قایل باشیم؟ ج) تغییر یا فعلیت برخی عبارتهای صدرالمتألهین نشان میدهد که مراد جناب صدرا از ماهیت و نوع انسان، ناظر به چیزی است که فعلیت یافته باشد؛ نه آنچه بالقوه در او وجود دارد؛ به بیان دیگر، صدرا معتقد است اموری بالقوه و ثابت در همۀ انسانها وجود دارد و انسانها در مسیر زندگی، برخی از این بالقوه را به بالفعل تبدیل میکنند و این فعلیت یافتنها، انسانهایی متفاوت رقم میزند.
د) اشتراک انسانها در برخی امور صدرالمتألهین با وجود متغیر دانستن ماهیت انسانها، وجود برخی امور را در همۀ انسانها ذاتی میداند؛ یعنی اگر کسی معتقد باشد که صدرالمتألهین انسانها را موجوداتی با ماهیات متفاوت میداند، دستکم میتوان ادعا کرد ایشان انسانها را دارای مشترکاتی میداند و همین مشترکات، راه را برای برنامهریزی مشترک میان آنها باز میکند و دین و همچنین سیاستگذاران و مربیان بشر میتوانند با تکیه بر همان مشترکات، نسخههایی فراگیر و عمومی بنویسند."