چکیده:
در مقاله حاضر بینش حاکم بر جامعه شناسی تاریخی را بررسی کرده ایم و برآنیم تا قابلیت های آن را در تحلیل ماهیت تحولات اجتماعی آشکار کنیم . برای این منظور از روش کتاب خانه ای برای استخراج محتوای بینش جامعه شناختی تاریخی استفاده کرده ایم . یافته های تحقیـق نشـان میدهند زمینه های اجتماعی و فکری بینش جامعه شناسی تاریخی از قرن نوزدهم در دو حوزة تاریخ و جامعه شناسی شکل گرفت . باوجود تمایز سنتی حاکم بـر علـوم اجتمـاعی آن زمـان ، فرنان برودل و پیتر برک از حوزة تاریخ ، و سی. رایت میلز، آنتونی گیـدنز و فیلیـپ آبرامـز از حیطه جامعه شناسی با تحلیل هایی متفاوت بر همگرایی دو رشته جامعه شناسی و تاریخ تاکیـد کردند. نتیجه همگرایی این دو دسته ، تولد طرح بین رشته ای جامعه شناسی تـاریخی در اواسـط دهه ١٩٧٠م بود که از یک سو با به کارگیری نظریه اجتماعی به عنوان چارچوب تحلیلی شواهد تجربی از رشته تاریخ منفک شد و از سـوی دیگـر بـا قـرار دادن کـنش اجتمـاعی و سـاخ ار اجتماعی در بستر تاریخی شان و آزمون نحوة بازگشایی تـاریخی آن هـا بـر خصـلت زمانمنـد زندگی اجتماعی تاکید کـرد . ایـن بیـنش از جامعـه شناسـ ی تـاریخی در موضـوعات مختلـف
شکل های گوناگون به کار گرفته شد. جامعه شناسی تاریخی تعمیمی ، تفسیری و تحلیلی تـدا اسکاچپول در کنار جامعه شناسی تاریخی خرد (تجربی) و کلان (تطبیقی) دو نمونـه اصـلی از طبقه بندی انواع بینش های جامعـه شـناخ تی تـاریخی اسـت . بـا ایـن همـ ، انـواع تحلیـل هـا ی جامعه شناسی تاریخی همگی دارای این کارکرد هستند که به فهم جهان کنونی، نحوة تغییر آن و درک درست مسیرهای آینده میپردازند. نتیجه مقاله حاضر این است که بینش جامعه شناسی تاریخی با نقد نظریه نوسازی توسعه درپی نشان دادن مسیرهای متفاوت تحول تاریخی جوامع است و توسعه را پدیدة خاص جوامع تاریخی میپندارد.
خلاصه ماشینی:
"نتیجۀ همگرایی این دو دسته ، تولد طرح بین رشته ای جامعه شناسی تـاریخی در اواسـط دهۀ ١٩٧٠م بود که از یک سو با به کارگیری نظریۀ اجتماعی به عنوان چارچوب تحلیلی شواهد تجربی از رشتۀ تاریخ منفک شد و از سـوی دیگـر بـا قـرار دادن کـنش اجتمـاعی و سـاخ ار اجتماعی در بستر تاریخی شان و آزمون نحوة بازگشایی تـاریخی آن هـا بـر خصـلت زمانمنـد زندگی اجتماعی تأکید کـرد .
در همین زمینه ، فیلیپ آبرامز، جامعه شناس ، مانند گیدنز و همسو با برک اما متفـاوت بـا او، بر این باور است که میان این دو رشتۀ علمی هیچ تمایز واقعی وجود ندارد و آن ها را میتـوان همچون برنامۀ تحلیلی واحدی تحلیل کرد: «فهم من از تاریخ و جامعه شناسـ ی ایـن اسـت کـه هیچ رابطه ای بین این دو وجود ندارد؛ چراکه تاریخ و جامعه شناسی برمبنای دل مشغولیهایشان همواره یک چیز هستند و شده اند» (Ibid, x).
به باور آبرامز، ایدة «فرایند» باعث پیوند جامعه شناسی و تاریخ میشـود و جامعـه شناسـ ی را قـادر میسازد به این پرسش های مهم پاسخ دهد: چرا جهان به شکل واقعیت کنونی درآمده است ؟ و چـرا مردان و زنان در برنامـه هایشـان موفـق مـیشـوند یـا شکسـت مـیخورنـد ؟ در ایـن معنـا، تبیـین جامعه شناختی برحسب ضرورت تاریخی است ."