چکیده:
در مقاله حاضر با استفاده از روش تاریخی و تکنیک تحلیل فرایند، به آزمون نظریه هونث در زمینه تحلیل نقش نیروهای اجتماعی - اقتصادی در وقوع انقلاب اسلامی ایران طی دهـه هـای چهل و پنجاه پرداخته ایم . تحقق انقلاب ایران با توجه به این رویکرد نظری، به ناکامی شاه در اجرای برنامه مدرنیزاسیون برمیگردد که دارای ابعاد سکولاریسـم ، ناسیونالیسـم و کاپیتالیسـم بود. تحلیل داده های تاریخی با توجه به این نظریه نشان میدهد هم زمان بـا احسـاس تحقیـر، اختلال در به رسمیت شناسی و انکار و بیعدالتی توسـط برخـی نیروهـا اجتمـاعی ، تحـولی اساسی در رویکرد حـ وزة علمیـه بـه سیاسـت شـکل گرفـت . گـرایش روحـانیون بـ سـمت جامعه پذیری استحاله گرایانه این امکان را فراهم آورد تا آنان بتوانند بـه شـکل مـوثری طبقـات اجتماعی مختلف را علیه رژیم شاه بسیج کنند. روحانیون درنتیجه اجرای طرح سکولاریسم در زمرة گروه هایی قرار گرفتند که تحقیر شده بودند. احزاب سیاسـی و ناراضـیان طبقـ ه متوسـط شهری اعم از دانشگاهیان ، نویسندگان و روشن فکران چپ به دلیل تاکید رژیم بر ناسیونالیسـم شاهنشاهی دچار اختلال در به رسمیت شناسی شدند. انگیزة براندازی رژیم برای ایـن گـروه از نیروها بیشتر وجه اجتماعی داشت ؛ اما انقلاب اسلامی در ایران تابع نقش نیروهـای اقتصـادی نیز بود. بازاریان سنتی، مهاجران و حاشیه نشینان شهری بازندگان طرح مدرنیزاسیون بودند. این گروه برنامه کاپیتالیسم شاه را ناعادلانه و به ضرر خود میدانستند؛ به همین دلیل با پیوستن بـه ائتلاف روحانیون ، انقـلاب ١٣٥٧ در ایـران بـه وقـوع پیوسـت . براسـاس نتـایج ایـن تحقیـق ، به رسمیت شناسی یکی از مهم ترین عوامل ایجاد گروه های ناراضی است که امکان بسیج توده ها را علیه قدرت فراهم میکند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین ، درنتیجۀ پیوند میان این گروه های اجتمـاعی امکـان بسیج اکثریت ناراضی به دلیل بحران اقتصادی ناشی از رکود قیمت نفت ، تعطیلی کارخانه هـا و بیکاری کارگران میسر شـد و انقـلاب اسـلامی ایـران در سـال ١٣٥٦ بـا رهبـری مـذهبیون و مشارکت گروه های مختلف اجتماعی شکل گرفت (همان جا).
به نظر او، در جامعۀ ایران معاصر جامعۀ مدنی شکل گرفته است ؛ زیرا هم بسـتگ ی اجتمـاعی و سیاسی میان بخش های مختلف جامعـ ۀ شـهری اعـم از تحصـیل کردگـان و روشـن فکـر ان بـا ایدئولوژی مذهبی که درنهایت به پیوند ائتلافی در جریان انقلاب مشروطه و انقـلاب اسـلامی منجر شد، ارتباط اجتماعی سامان دهیشده در جامعۀ مدنی ایران را نشان مـیدهـد .
او با طرح نظریۀ به رسمیت شناسی اجتماعی ،٤ دیدگاه هابرماس مبنی بر استعمار تمام عیار نظام اجتمـاعی ٥ علیـه جهان زیست ٦ را شکننده و تحلیل تعین گرایانۀ فوکو در تکوین هویت را مردود میدانـد ؛ زیـرا به اعتقاد وی ، به شکل روشمندی میان کارگزاران اجتماعی و نهاد سیاست پیوند برقرار میشـود و با خدشه دار شدن هنجارهای سیاسـی توسـط گـروه هـای بـه رسـمیت شـناخته نشـده ، نظـم سلطه گرایانه مورد نقد واقع میشود (٣٥٥ :٢٠٠٤ ,Honneth).
٥. بحث و نتیجه در این مقاله ، عوامل اجتماعی - اقتصادی مؤثر بر انقلاب اسـلامی ایـران ، بـا توجـه بـه نظریـۀ هونث ، ناشی از به رسمیت شناخته نشدن هویت و منافع برخی نیروهای اجتمـاعی و اقتصـادی فعال درنتیجۀ طرح مدرنیزاسیون شاه قلمداد شده است ."