چکیده:
در گستره ادبیات تطبیقی، شعر سعدی و متنبی را از بسیاری جهات قابل مقایسه دانستهاند. یکی از نقاط مشترک در شعر این دو شاعر فارسی زبان سده 6 ق و عرب زبان سده 4 ق، کاربرد آرایه «اسلوب معادله» در انواع گوناگون شعری است و همین امر بسیاری از منتقدان را بر آن داشته است که سعدی را از نظر مضمون و اسلوب شعری، پیرو متنبی، شاعر پرآوازه عرب، بدانند. این مقاله بر آن است ضمن تحلیل آماری اسلوب معادله در کلیات سعدی و دیوان متنبی، به بسامد مضامین یکسان بین این دو شاعر بپردازد و پس از آن، توانایی دو شاعر را در بهره گیری از عناصر اصلی شعر (عاطفه، تخیل، زبان)، مورد سنجش قرار دهد و نیز پشتوانه فرهنگی شعر و تحرک و پویایی تخیل هریک را نشان دهد. در راستای این اهداف، به نظر می رسد دایره واژگانی و تخیل سعدی از متنبی گسترده تر است و «من» شخصی سعدی، به ویژه در حکمتهایش، به «من» بشری بیشتر نزدیک شده است؛ نیز شعر سعدی از شعر متنبی، پشتوانه فرهنگی نیرومندتری دارد؛ دو سوی اسلوب معادله از رهگذر تخیلش دارای ابداع، تنوع و پویایی هستند و در مجموع، اسلوب معادله، شعر سعدی را از عواطف انسانی سرشار ساخته است. از این رو، موضوع پیروی کامل سعدی از متنبی- دست کم در حوزه اسلوب معادله- چندان درست نمینماید.
In Comparative studies، poem of Saadi and Motenabbi are comparable in many ways. One of the common parts of these poets is Proverbial method ، this method has brought forth Saadi has followed Motenabbi in aspect to motif and poetic method. This article tries to analyze proverbial method in the poem of Saadi and Motenabbi and examined cultural base and mobility poetry and imagination in these poets. Vocabulary and imagination of Saadi are wider than Motenabbi and "I" Sadi especially has become human "I". Cultural base of Saadi is more powerful than Motenabbi and powerful culture and imagination are developed through both sides of the proverbial method، diversity and dynamic style.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله بر آن است ضمن تحليل آماري اسلوب معادله در کلّيات سعدي و ديوان متنّبي، به بسامد مضامين يکسان بين اين دو شاعر بپردازد و پس از آن، توانايي دو شاعر را در بهرهگيري از عناصر اصلي شعر (عاطفه ، تخيّل ، زبان)، مورد سنجش قرار دهد و نيز پشتوانۀ فرهنگي شعر و تحرّک و پويايي تخيّل هريک را نشان دهد.
شفيعي کدکني مينويسد: تمثيل در معناي دقيق آن- که محور خصايص سبک هنــدي است - ميتواند در شکل معادلۀ دو جمله مورد بررسي قرار گيرد و تقريباً مجموعۀ آنچه متأخّرين بدان تمثيل اطلاق کردهاند، معادله اي است که به لحاظ نوعي شباهت ، ميان دو سوي بيت (دو مصراع) وجود دارد و شاعر در مصراع اوّل چيزي ميگويد ودر مصراع دوم چيزي ديگر، اما دو سوي اين معادله از رهگذر شباهت قابل تبديل به يکديگرند و شايد براي جلوگيري از اشتباه بتوان آن را اسلوب معادله خواند تا آنچه را که قدما تمثيل يا تشبيه تمثيل خوانده- اند، از قلمرو تعريف جدا کنيم ، همچنين کاربرد مثل را- که ارسالالمثل است و مايۀ اشتباه بعضي از اهل ادب شده است و آن را تمثيل خواندهاند- نيز از حوزة تعريف خارج کنيم (شفيعي کدکني، ١٣٧٠: ٨٤-٨٥).
در پژوهش هاي معاصر، افزون بر پژوهش هاي محمدرضا شفيعي کدکني دربارة اسلوب معادله (صور خيال در شعر فارسي، ١٣٦٦ و شاعر آينه ها، ١٣٧١) ميتوان به اشارات محمود فتوحي در کتاب بلاغت تصوير (١٣٨٥) و نيز کتاب مستقل حسين علي محفوظ به نام متنّبي و سعدي (١٣٧٧) اشاره کرد.
در بررسي شعر اين دو شاعر از نظر اسلوب معادله درمييابيم که بسامد اين روش در شعر سعدي بيشتر از متنبّي است و در انواع ادبي گوناگون نيز جريان دارد.