چکیده:
مطالعهی حاضر به بررسی رابطهی سبک زندگی با بزهکاری جوانان در دبیرستانهای دخترانه و پسرانهی شهر شیراز پرداخته است. در ابتدا مطالعات پیشین در این زمینه مورد بررسی قرار گرفتند، سپس دیدگاههای نظری پیرامون رابطهی بزهکاری با سبکهای مختلف زندگی مرور گردید. برای تبیین تاثیر سبک زندگی بر بزهکاری از مفهوم جامعهشناختی فرهنگپذیری بهره گرفته شد. جهت آزمون رابطهی فوق 810 دانشآموز دختر و پسر شهر شیراز به شیوهی نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. در سطح روابط دو متغیره سبک زندگی بزهکاری دوران کودکی، سبک زندگی فراغتی مدرن و سبک زندگی فرهنگی مدرن با بزهکاری رابطهی مثبت داشتند ولی سبک زندگی مذهبی ـ سنتی رابطهی معناداری نداشته است، اما در سطح روابط چند متغیره که با استفاده از تکنیک رگرسیون چند متغیره بدست آمده است تمام متغیرها با متغیر وابسته رابطهی معنیداری داشتند. در نهایت مدل تحقیق با متغیرهای مذکور توانست نزدیک به 69 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین کند.
خلاصه ماشینی:
یکی از Kurokawa Berry Nguyen & Peterson Gil Hendry نتایج این وضعیت میتواند مشکلات روانی برای افراد (کونرو 1 و همکاران، 2007) و یا بزهکاری در میان اعضای گروههای مختلف در جامعه باشد.
وگنر 6 و همکارانش، اگنیو و پترسن در کارهایشان بین برخی از سبکهای زندگی خیابانی و رفتارهای انحرافی در بین جوانان رابطه یافتهاند (وگنر و دیگران، 2006؛ اگنیو و پترسن، 1989)؛ اسمیت 7 و همکارانش نشان دادند که سبکهای زندگی بزهکارانه در دوران کودکی رابطهی معنیداری با بزهکاری در دوران نوجوانی افراد دارد (اسمیت و دیگران، 2001)؛ سیگل و ولش با تکیه بر ابعاد اقتصادی جهانی شدن و کانیاجیت با تأکید بر فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در عصر جهانی شدن، بین این فرایند و بزهکاری جوانان رابطه ی معنی داری یافته اند (سیگل و ولش، 2009: 167؛ کانیاجیت، 2003) در مطالعهای که اگنیو و همکارانش بر روی رابطه پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی، مشکلات اقتصادی و بزهکاری انجام دادهاند، مشاهده نمودهاند که مشکلات اقتصادی (تغییر در سبک زندگی بدلیل نقص مال، عدم توانایی خرید مایحتاج از کالاها و خدمات) که با پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی مرتبط هستند به عنوان عامل مهم و بالقوه برای بزهکاری به شمار میآیند (اگینو و دیگران، 2008).
Robinson Messner & Blau Stein Chaney نظریهی سبک زندگی نیز همسو با ایدههای نظریهی فعالیتهای روزانه بر فرصتهایی که تجربهی قربانی شدن را احاطه میکنند تأکید دارد (چوآ 1 ، 2008).